رهبری، درس‌هایی از زندگی و کار در منچستریونایتد

این کتاب رو برای بار دوم بود که می‌خوندم. دلیلش هم این بود که دوستی بهم پیشنهاد داد امسال هر ده روز یک بار یک کتاب زندگینامه بخونیم، پیشنهاد جذابی به نظرم اومد، خوندن زندگینامه و کلا داستان زندگی دیگران دید خیلی جذابی به آدم برای زندگی میده، یک جورایی در ساخت بینش آدم تاثیر فوق‌العاده‌ای داره. شخصیت الکس فرگوسن برام خیلی جذاب و دوست‌داشتنی بود. من آدم فوتبالی نیستم، ولی میشه گفت کسی که رونالدو رو رونالدو کرد ایشون بوده و کسی که شماره‌ی ۷ رو بهش داده هم فرگوسن بوده و بهش گفته تو لیاقتش رو داری. یک شخصیت خیلی منظم چیزی که من ندارم و تلاش باید بکنم به دستش بیارم، چون آدم‌هایی شبیه ما فقط با تلاش و پشتکار می‌تونن به جایی برسند. فرگوسن تاکید زیادی روی شنیدن و دیدن داره، دیدن هم برای اون دو جزء داره، یکی اینکه شرایط رو طوری فراهم کنی که بتونی کلیات رو ببینی و یکی جزئیات، هر دو با هم مهمه. این که فهمیدم فرگوسن آدم کتابخوانی هست و عاشق خوندن درباره زندگی آدم‌هاست برام جذاب‌تر هم شد، من کمتر آدم فوق‌العاده‌ای دیدم که کتابخون نباشه.

جایی در کتاب میگه اگر مجبور باشم بین انگیزه و استعداد یکی رو انتخاب کنم، قطعا انگیزه رو انتخاب می‌کنم. انگیزه ترکیبی از اشتیاق برای سخت‌کوشی، طاقت آوردن، قدرت عظیم تمرکز و عدم پذیرش شکسته. حتی در جایی گفت، وقت‌هایی که خودم انگیزه نداشتم و با خودم صادق نبودم، کس دیگری باید رخوت رو از من می‌زدود. قسمت تعیین استانداردهاش رو هم خیلی دوست داشتم، من از وقتی برای خودم استاندارد تعریف می‌کنم، آدم خیلی بهتری هستم، بیشتر هم رشد می‌کنم. میزان کارش هم برای من تاثیرگذار بود، تا قبل از بازنشستگی ساعت ۵ بیدار می‌شد قبل از شیر فروشی‌های محل و تا ساعت ۹ شب کار می‌کرد. البته الان در دوران بازنشستگی تا ساعت ۸ صبح می‌خوابه. نکته‌ی مهم دیگه‌ای که این کتاب برای من داشت کنترل بود، باید روی زندگی کنترل داشته باشیم، مثل خلبانی که روی هواپیماش کنترل کامل داره، اگر نداشته باشه نمی‌تونه سالم هواپیما رو روی زمین بنشونه. سال‌هاست درگیر این مسئله هستم، امیدوارم بتونم امسال حلش کنم، در کل کتاب بی‌نظیری بود، حتما خوندنش رو توصیه می‌کنم.

 

الکس فرگوسن

مشخصات کتاب:

حجم: ۳۲۰ صفحه  |  قطع: وزیری  |  ناشر: میلکان |  مترجم: شایان سادات  |  چاپ: بیست و چهارم