
صورت زخمی
فیلم جالبی بود، تصاویری که در ابتدای فیلم پخش شد باعث شد با کنجکاوی خاصی این فیلم رو ببینم، به احتمال زیاد اون تصاویر کاملا واقعی بودند. نکتهی جالبی که بعد از دیدن این فیلم به ذهنم رسید این بود که آلپاچینو در هر فیلمی بازی میکنه، از اول تا آخر فیلم در حال فحش دادن و داد و فریاد کشیدنه. از این مباحث که بگذریم میتونیم دربارهی اعتماد و دوستی صحبت کنیم. ما آدمها همیشه فکر میکنیم هر کاری خودمون میکنیم درسته، حتی اگر اشتباه باشه. یعنی اگر دوستمون همون کار رو انجام بده که ما خودمون برای خودمون فکر میکردیم درست بوده، در اصل مرتکب گناهی بزرگ و نابخشودنی شده. چرا؟ چون بعضی از کارها فقط برای ما درست هستند.
خیلی شنیدیم که پول آدم رو عوض میکنه. احتمالا در زندگی شخصیمون هم زیاد دیدیم. مثلا دوستی داشتیم که تا وقتی پول داشتیم کنارمون بوده و زمانیکه پول نداشتیم ترکمون کرده، یا دوستهایی که وقتی پول داشتیم ما عزیزترین آدمهای روی زمین بودیم براشون و بعد از اون کسی بودیم که شاید به زور ما را بشناسند. بدون شک تنها دلیلش پول نیست ولی پول عامل خیلی مهمیه، البته میشه کلمهی پول رو با نیاز هم عوض کرد. راستش خود ما هم ممکنه این طوری باشیم و ندونیم، مثلا با یکی رفاقت میکنیم و زمانیکه دنیا برای ما میشه دیگه همهی آدمهای دور و برمون رو فراموش میکنیم و یادمون میره روی شونههای چه آدمهایی قد کشیدیم. این خیلی ناراحت کننده است. کارگردان جملهای را در فیلم چندین بار به نمایش میگذاره، در موقعیتهای متفاوت یک انسان «The world is yours»، خیلی برای من این جمله جذاب اومد، به نظر من دوستی و رفاقت در حالت عادی کار خیلی سادهای هست، هیچ هزینهای هم برامون نداره، ولی وقتی دنیا برای ما بود پای رفاقت کردنمون موندیم، اون وقت میتونیم دربارهی رفاقت صحبت کنیم.
پینوشت: من وقتی میخوام دربارهی یک فیلم چیزی بنویسم، صرفا دربارهی مفاهیمی که ذهنم حین تماشای فیلم درگیر شده مینویسم و از پرداختن به داستان فیلم پرهیز میکنم تا تماشای فیلم برای شما جذابیت خودش رو از دست نده و به صورت خیلی کلی مینویسم که این فیلم رو دوست داشتم یا نه.