
فتح تپه با ایمان: قسمت اول
من و ایمان برای یک سال در یک شرکت فناوری همکار بودیم، من به عنوان مدیرمحصول و ایمان به عنوان برنامهنویس، کاراکتر فوقالعاده جذاب و افتادهای داره، گفتگو کردن باهاش جالبه، طرز فکرهای خاص خودش رو داره. چند وقت پیش پیام داد که بیا هم رو ببینیم، ولی فرصت نشد، تا اینکه من وارد شرکت جدید شدم و این ورود باعث ایجاد جرقههایی در ذهن من شد، که با ایمان میتونستم یک تپهی جدید رو فتح کنم. این شد که دوباره تلاش کردیم با هم قرار بزاریم، باز هم نمیشد ولی یک روز هر دو با هم فعل خواستن رو صرف کردیم و شد و کلی گفتگو کردیم و به این توافق رسیدیم که ریسک کنیم و یک MVP از یک محصول جدید رو بسازیم تا اینکه ببینم من میتونم بفروشمش یا نه، من موضوع رو همیشه دوست داشتم، باید دید در آینده چطور پیش میره، امیدوارم عالی پیش بره و بیام قسمتهای بعدی این داستان رو بنویسم و لذت ببرم.