
فهم مشترک در دیدار دوستانهی دوم
چقدر زود رسیدیم به دیدار دوستانهی دوم، به نظرم زمان خیلی زودتر از چیزی که فکرش رو میکنیم میگذره. در این جلسه قرار بود پیشنهاداتی برای تداوم این جلسات ارائه بدم. بعد از اینکه شروع کردم به حرف زدن، دیدم خیلی فهم مشترکی دربارهی موضوع مورد بحث داریم. نمیدونم در آینده چطوری میتونیم به یک اجرای مشترک خوب و درست برسونیمش، چون اون قسمتش بیشتر نگرانم میکنه ولی باز هم خوشحال بودم که هر دو به یک نقطهی مشترک داشتیم فکر میکردیم. احساس خودم اینه که تجربهی اجرایی من خیلی بیشتر از دوستان هست در این حوزهی خاص، چون چیزهایی که من به صورت پیشفرض میدونستم رو داشتند با آزمون و خطا بهش میرسیدند. همش به این فکر میکنم من چطوری میتونم این تجربیات رو به بهترین شکل ممکن بهشون منتقل کنم.