مدرسه حیوانات جادویی

امروز با لیلی خونه تنها بودم، بعد از کلی بازی کردن، نشستیم پای تلویزیون، لیلی گفت کنترل رو بده به من انتخاب کنم، ولی از اونجایی که می‌دونستم اگر این کار رو بکنم لیلی فیلمی رو انتخاب می‌کنه که تصمیم داره برای هزارمین بار تماشا کنه، گفتم نه، خودم بعد از گشت‌و‌گزار این فیلم رو انتخاب کردم، حداقل قبلا ندیده بودمش. اولش مقاومت کرد و گفت این فیلم رو دوست ندارم و …، ولی بعد از چند دقیقه بهش گفتم عوضش کنم؟ گفتم نه، دوستش دارم. فیلم اونقدر عالی نبود، راستش خوب هم نبود به نظرم، فقط بد نبود، برای وقت گذروندن با دخترک تو خونه خوب بود، حداقل اون خوشش اومده بود.

نوشتن یک دیدگاه