
واکسن تب زرد
امروز اگر مجبور نمیشدم برنمیگشتم تهران، باید واکسن تب زرد میزدیم و میرفتیم قرص مالاریا از مرکز بهداشت میگرفتیم. واقعا از واکسن بدم میاد، البته مشکل اصلی لیلی بود که میگفت نه واکسن میزنم، نه قرص میخورم، تاحالا هم قرص نخورده، اصلا بلد نیست قرص بخوره. خلاصه اول صبح قرار گذاشتیم پاستور، خودمون بودیم و خودمون، این خوب بود. بعد از پذیرش رفتیم مدارک رو تحویل دادیم، گفت برو فیش بگیر، من برای دو نفر گرفتم، بعد یه دکمه رو فشار دادم دستگاه ترکید، بنده خدا گفت بیاید حالا بزنیم تا درست بشه. لیلی گفت اول شما باید بزنید، من و مامانش زدیم، بعد خیلی با اکراه آستین رو زد بالا و واکسن زد، واقعا دختر خانمی هست. خلاصه بعد از واکسن زدن و گرفتن کارت، رفتیم مرکز بهداشت، اول نوبت دکتر داد، بهمون گفت اکثر قرصها به جز آنتیبیوتیکها با این قرص تداخل داره، حتی پروپرانول، من روی این قرص حساب کرده بودم ولی گویا نمیشد دیگه مصرف کرد، خلاصه لیلی اولین قرص زندگیش که خورد، مالاریا بود.