
پرندهای به نام آذرباد
برای یک مراسم معنوی به خونهی یکی از دوستان رفته بودم، همینطوری که نشسته بودم دیدم روی میز کنار دستم کتابی با عنوان «پرندهای به نام آذرباد» به چشم میخوره، اولش بهش اهمیت ندادم، بعد از چند دقیقه کتاب رو برداشتم ورق زدم و گذاشتم سر جاش، بعد دوباره دلم هوس کتاب کرد و برش داشتم و شروع کردم به خوندن و چقدر این کتاب فوقالعاده و بینظیر بود. بخشهای جذابی از کتاب که به نظرم رسید و یادداشت کردم رو اینجا مینویسم:
«توانایی ما مرغان دریایی بیش از آن است که گمان میکردیم. حالا زندگی چقدر پرمعنیتر است.»
«میتوانیم خودمان را از جهل و تاریکی بیرون بیاوریم»
«میتوانیم خود را در شمار موجوداتی برخوردار از تکامل، استعداد و هوش بیاوریم. میتوانیم آزاد باشیم و انواع پروازها را بیاموزیم»
«به هر زمان و مکانی که بخواهی میتوانی بروی، مرغانی که برای رسیدن به کمال از سفر و طی راه میترسند به جایی نمیرسند»
«هیجان آموختن»
«مفهوم عشق ورزیدن برای او این بود که آنچه را دریافته است به مرغان دیگری که میخواهند بیاموزد»
«تنها قانون آنست که شما را به آزادی روحی برساند، قانون دیگری وجود ندارد»
ریچارد باخ
مشخصات کتاب:
حجم: ۸۶ صفحه | قطع: رقعی | ناشر: امیرکبیر | چاپ: دوم