پروندهها رو باید بست!
یک سری پروندهی باز تو زندگیم دارم که مدام برای بستنشون امروز و فردا میکنم. به لطف بعضی از دوستان الان مجبورم بعضی از اونها رو پیگیری کنم و تکلیفشون رو برای همیشه مشخص کنم. این دو تا فایدهی خیلی مهم داره، یکی اینکه بار مسئولیتهای الکیم کاهش پیدا میکنه، دوم اینکه از نظر ذهنی کلی آزاد میشم، دیگه میدونم نباید به فلان موضوع فکر بکنم. در آستانهی چهل سالگی دوست دارم یکم خودم رو سبک کنم با کارها و پروژههای جدید به استقبال دههی پنجم زندگیم برم. واقعا دههی عجیبی هست، چون همچنان دقیقا نمیدونم کی هستم، دنبال چی هستم، چی میخوام؟ ولی میدونم خیلی ناخواسته در مسیر جالبی افتادم، امیدوارم این یکی به نتیجهی خوبی برسه، تا اینجای کار که بهش حس خیلی خوبی دارم.