
چطور کتاب بخوانیم؟
من هیچ وقت باورم نمیشد روزی کتابی بخونم دربارهی این موضوع که «چگونه کتاب بخوانیم»، شاید فکر کنید این کتاب اخیرا نوشته شده، ولی باید بگم این کتاب برای نخستین بار در ماههای اول سال ۱۹۴۰ منتشر شده و در همون سال به یکی از پرفروشترین کتابها تبدیل شده. بعد این کتاب در سال ۱۹۷۰ یعنی سی سال بعد دوباره بازنویسی میشه، من تصمیم گرفتم خلاصههایی از این کتاب را در اینجا با شما به اشتراک بگذارم، ولی پیشنهاد میکنم اگر به کتاب خوندن علاقهمند هستید، حتما این کتاب رو بخونید.
مقدمه
آخرین باری که در مدرسه کتاب خوندم، «قصهی کرم ابریشم» بود، یادمه انتشارات کانون پرورش فکری کودکان و نوجوانان چاپش کرده بود. البته فکر نکنم دیگه چنین کتابی وجود داشته باشه. این ماجرا هم بر میگرده به زمانیکه تازه اول ابتدایی رو تموم کرده بودم و به عنوان جایزه این کتاب رو هدیه گرفته بودم. بعدش به دلیل سیستم آموزشی بینظیری که داشتیم حداقل یادم نمیاد که کتاب غیردرسی دیگهای خونده باشم، تا اینکه در دوران دانشجویی با خودم درگیر شدم سر این مسئله که میخوام آدم موفقی باشم یا موثر، این موضوع باعث شد با کتاب «هفت عادت مردمان موثر» استفان کاوی آشنا بشم، شاید بعد از کتاب «قصهی کرم ابریشم»، این دومین کتاب غیر درسی بود که خوندم.
امروز که در حال نوشتن این مطلب هستم، هفتهای یک کتاب میخونم، مهمترین درگیری ذهنی که داشتم همیشه این بود که چه کتابی بخونم. هیچ وقت به این موضوع فکر نکردم که چطوری کتاب بخونم. اصلا یادم نمیاد در مدرسه و حتی دانشگاه هم دربارهی این موضوع حتی بحث و گفتوگویی پیش اومده باشه. احتمالا دلیلش این بوده که خواندن کااب خیلی ساده است و تفاوتی بین خواندن یک روزنامه، کتاب درسی، داستان و … وجود ندارد. البته به نظرم اگر کتابخوانی رو در سطح روخوانی تنزل بدیم، ساده است.
سطوح کتابخوانی
خیلی وقتها پیش میاد که من یک کتاب داستانی را دنبال میکنم و ازش لذت میبرم، مثل کتاب «کفشباز» که خیلی دوستش دارم، اما وقتی مجبور میشم یک کتاب تخصصی در حوزهی روانشناسی بخونم مثل «روانشناسی فیزیولوژیک»، اولش به شدت گیج و سرگردان میشم. اینجا دیگه روخوانی صرف به کارم نمیاد، به چیزی بیشتر از روخوانی ابتدایی نیاز دارم.
مارتیمر و چارلز در کتاب «چگونه کتاب بخوانیم» مخاطب خودشون رو دقیقا افرادی قرار دادهاند که اهل کتابخوانی هستند و میخواهند هنگام مطالعهی کتابها دستاوردهای بیشتر و عمیقتری از کتاب داشته باشند. منظور اونها از «خواننده» کسی است که قسمت زیادی از اطلاعات و دانش خود را دربارهی جهان از طریق خواندن کسب می کند. اونها خوانندگان مختلف با هدفهای متفاوت را درنظر گرفتهاند و باتوجه به هرکدام راهکارها و توصیههایی را ارائه کردهاند. در کتاب چهار سطح از کتابخوانی معرفی شده است و در مورد هرکدام و موارد استفادهی آن توضیحاتی را ارائه کردهاند.
- خواندن ابتدایی
- خواندن اجمالی
- خواندن تحلیلی
- خواندن تطبیقی
میشه گفت بیشتر کتاب به خواندن تحلیلی اختصاص یافته که به منظور توسعهی نگرش و درنتیجه، افزایش عمق درک و فهم ما از موضوع و جهان میانجامد. به نظر من این کتاب اصلا یک کتاب ساده نیست، خوندنش سخته ولی در همین کتاب توصیه شده که از مطالعهی کتابهای دشوار نترسید و برای توسعهی نگرش و عمق بخشیدن به دانش خودتون، باید کتابهای کمی بالاتر از سطح درک و آگاهی خودتون رو انتخاب کنید. من این کتاب رو خیلی دوست داشتم و ازش کلی یاد گرفتم.
در آخر، …
تصمیم دارم مطالب دیگری هم دربارهی این کتاب بنویسم و سعی کنم چیزهایی که ازش یاد گرفتم را در قالب مطالب مختلف به دیگران ارائه بدم، این موضوع بیشتر باعث میشه خودم بیشتر یاد بگیرم و این واقعا فوقالعاده است و احساس میکنم بهش نیاز دارم. این نکته هم باید اضافه کنم که چند تا از درسهای دانشگاه رو که اصولا کتابهای تخصصی بودند با روشهای این کتاب خوندم، باید بگم نتیجه فوقالعاده بود، همهی اون درسها رو بالای ۱۸ شدم، اولش برای خودمم باورکردنی نبود. البته باید بگم حداقل سه برابر بیشتر از زمان معمولی که قبلا برای خوندن این کتابها صرف میکردم، زمان و انرژی ازم گرفت ولی واقعا ارزشش رو داشت و توصیه میکنم اگر آدم کتابخوانی هستید حتما این کتاب رو بخونید.
مارتیمر جی. آدلر
مشخصات کتاب:
حجم: ۴۲۱ صفحه | قطع: رقعی | ناشر: بهنشر | مترجم: محمد صراف تهرانی | چاپ: دهم