گزارش هفته‌ی اول از چالش دوازده

جدیدا هفته‌های اول چالش رو خوب سپری نمی‌کنم، البته اینبار حق داشتم، تازه کارم رو عوض کردم و تا بیام با محیط و کارها آشنا بشم یه سردرگمی‌هایی خواهم داشت، امیدوارم بیشتر از چند هفته طول نکشه. ولی در کل وضعیت بدی هم نیست، برنامه‌ریزی خیلی خوبی داشتم، شروع بدی هم نداشتم، هر روز تا اینجای کار در بلاگم نوشتم، کار جدیدم رو شروع کردم، فیلم خوب دیدم، وقت خوبی برای خانواده گذاشتم، حتی محیط زندگی رو تغییر دادم به خاطر رفتن لیلی به مدرسه، رسما شدیم پادگان، ساعت ۹ لیلی می‌خوابه و ما هم تلاش می‌کنیم ساعت ۱۰ به بعد بخوابیم، روی ایده‌های جدید دارم کار می‌کنم، فکر می‌کنم باید خودم رو برای شروع دهه‌ی پنجم زندگیم آماده کنم. هر چند هنوزم در نیومده دقیقا چی‌ می‌خوام و باید چه کار کنم. این ترم کار سختی هم در دانشگاه دارم، چون از مدیر گروه خوشم نمیاد، اونم از من خوشش نمیاد، هم باهاش درس دارم، هم احتمالا سر پایان‌نامه قراره اذیت کنه، بریم ببینیم چی میشه.

نوشتن یک دیدگاه