
گزارش هفتهی ریکاوری از چالش دوازده
هفتهی ریکاوری خیلی برای من معنی نداشت، چون زمستون امسال رو شبیه چالشهای قبلی پشت سرنگذاشتم، البته خیلی عالی بود. کلی کلاس خلبانی شرکت کردم، رسما یک درس رو تموم کردیم، با کلی آدم گپ زدم برای اجرای یک پروژهی جذاب در سال جدید، یک سری پروندهها رو بستم که الان که فکر میکنم میشد بهتر تمومش کرد، شاید هم ادامه داد، ولی بهتر شاید خیری در این کار بود، نمیدونم. تکلیف خودم رو بهتر برای سال بعد مشخص کردم، برنامهی سال بعد رو نوشتم، بعد برنامههای عملیاتی بهار رو نوشتم، خلاصه کلی کار کردم، یکم حالم داشت بر میگشت به سمت غم و …، خدا به داد هفتهی بعدی برسه. چند روزی هم رفتم اراک پیش خانواده، کلی برای خونهام طراحی کردم، یک تصمیم خیلی سخت باید بگیرم، که نمیدونم میگیرم یا نه باید بریم جلوتر، فعلا از همه چیز میترسم.