گزارش هفته‌ی ششم از چالش دوازده

به نیمه‌ی راه تابستان رسیدیم. فکر نمی‌کردم اینقدر تا اینجای کار خوب عمل کنم. راستش وقتی تابستون شروع شد، جنگ شده بود. حوصله‌ی هیچ کاری نداشتم، حتی دو هفته‌ی اول افتضاح بودم. هر چند ورزش و خلبانی رو خیلی جدی نگرفتم ولی برآیند کلی عالی بود. کارهایی کردم که شاید فکر نمی‌کردم اینقدر خوب انجام‌شون بدم. ماهی یک کتاب خوندم، هفته‌ای یک فیلم خوب دیدم، هر روز در بلاگم نوشتم، ترم تابستان برداشتم و تمام کلاس‌ها رو تا الان شرکت کردم، امتحانات دانشگاه رو خوب دادم. میشه گفت هر روز زبان خوندم، روی مدرسه‌ی دوازده کار کردم. کارهای شرکت رو خیلی خوب انجام دادم، حتی اپ تلویزیون هم دادیم بیرون. به خانواده سر زدم، خونه‌ی لیلی رو پیش بردم، کلی محصول دیزاین ساختم، به لیلی و کوله‌پشتی فکر کردم. واقعا در حالت عادی یک آدم چقدر می‌تونه کار کنه؟ تازه سعی کردم هر هفته یک وقت درست و حسابی هم برای خانواده داشته باشم. تا اینجای تابستان راضی بودم، امیدوارم بقیه‌اش هم عالی و به سلامت بگذره.

نوشتن یک دیدگاه