گپ و گفت با امیرحسین

امروز عصر خیلی اتفاقی امیرحسین زنگ زد که وقت داری هم رو ببینیم گپ بزنیم؟ منم دیدم چند ساله ندیدمش گفتم آره چرا که نه! فکر کنم نیم ساعت بعدش رسید پیشم و شروع کردیم بحث‌های عمیق فلسفی کردیم. چرا اینجایی؟ راضی هستی؟ با دلت تصمیم می‌گیری یا مغزت؟ از اول حس می‌کردم دنبال موضوع خاصی هست ولی داره با پیچیدگی زیاد سعی می‌کنه بهم منتقل کنه. واقعا درک نمی‌کنم چرا باید با این حجم از پیچیدگی بی‌هوده یکی حرفش رو بهم بزنه. البته من چون دیگه پیرمرد شدم و خودم تسلط دارم با این بحث‌ها، تهش حس می‌کنم به مقصود نرسید ولی بحث بامزه‌ای بود. اینکه آدم‌ها همیشه دنبال‌ ساده‌ترین راه‌ها برای رسیدن به بزرگ‌ترین اهداف‌شون هستن و حاضر نیستن تلاش درست در مسیر درست بکنن، با وجودیکه سال‌ها تجربه‌شون چیز دیگه‌ای رو نشون میده، باز تلاش می‌کنن از مسیر اشتباهی حرکت کنن، این واقعا برای من عجیبه! حالا من در کل برعکس هستم، همیشه دوست دارم سخت‌ترین مسیرها رو انتخاب کنم. هیجان لازم دارم تو زندگیم.

نوشتن یک دیدگاه