تاپ گان: ماوریک
اون قبلی رو خیلی بیشتر دوست داشتم، چون در این قسمت مرتیکهی احمق داره به ایران حمله میکنه، جالب اینه مثل فیلمهای جنگی بود که ما دربارهی جنگ خودمون میساختیم، اصولا عراقیها یک سری آدم دست و پا چلفتی بودن و فقط نگاه میکردن که
اون قبلی رو خیلی بیشتر دوست داشتم، چون در این قسمت مرتیکهی احمق داره به ایران حمله میکنه، جالب اینه مثل فیلمهای جنگی بود که ما دربارهی جنگ خودمون میساختیم، اصولا عراقیها یک سری آدم دست و پا چلفتی بودن و فقط نگاه میکردن که
دربارهی کارگردان فیلم من تحقیق نکردم، ولی میتونم بگم به شدت آدم خلاق و فیلم ببینی هست، چرا؟ چون این فیلم ترکیبی از راتاتویی، عمو گجت، اینسپشن، فیلمهای جکیچان، کارتن بیبی باس، البته ایشون دونات رو خیلی بیشتر دوست داشته قطعا، فیلمهای هندی، فیلمهای بیتربیتی
دیشب نشستیم با لیلی دیو و دلبر رو دیدیم و کلی خندیدیم، به خصوص قسمت قوری و فنجونش، خدایی داستانهای قدیمی چقدر فوقالعاده و جذاب بودن، چرا دیگه داستان به این زیبایی و جذابی نداریم؟ [eltdf_button size="medium" type="" text="IMDb" custom_class="" icon_pack="font_awesome" fa_icon="" link="https://www.imdb.com/title/tt0101414/?pf_rd_m=A2FGELUUNOQJNL&pf_rd_p=1a264172-ae11-42e4-8ef7-7fed1973bb8f&pf_rd_r=NDZKSFBTY1HBZEFVE59N&pf_rd_s=center-1&pf_rd_t=15506&pf_rd_i=top?ref_=ext_shr_lnk" target="_blank" color="" hover_color=""
دیگه باید آخرین جایی که برای کار کردن داشتم هم واگذار کنم، البته شرایط تا دو ماه دیگه قطعا سختتر از همیشه میشه ولی خب باید فکری به حالش بکنم. در این گیر و دار با خودم فکر کردم پیانو رو بیارم خونه و به
این هفته یکم یخمون باز شده بود، هر چند استاد کشاورز رو برای بار اول میدیدیم ولی خیلی خوب بود. کلی تمرین بدن انجام دادیم و البته قبلش هم کلی برامون سخنرانی کردن، کلاس بعدی با استاد آسایی بودیم، بداهه و خلاقیت، دربارهی این موضوع
من خیلی فیلمهایی که مربوط به سیاهپوستان آمریکاست رو دوست دارم، برام خیلی عجیبه چنین طرز تفکر و بینش احمقانهای بین آمریکاییها وجود داشته. داستان این فیلم واقعا فوقالعاده است، بخشهایی از فیلم که کارگردان روی استعدادها و توانمندیهای ویژهی سیاهپوستها تمرکز میکنه واقعا
هفتهی اول از چالش دوازده در تابستان ۱۴۰۱ هم گذشت، این هفته همش درگیر امتحانات دانشگاه بودم، ولی با این حال هر روز در بلاگم یک چیزی نوشتم، فیلم دیدم، هر روز ۱۲۰ ثانیه ویدیو ضبط کردم و در یوتیوب و اینستاگرام منتشر کردم. کلاس
من همیشه داستان علاءالدین رو دوست داشتم، البته خیلی وقت بود یادم رفته بود، شایدم این اون نبود یا اون این نبود ولی هر چی بود خیلی خوش ساخت بود، واقعا دوستش داشتم. آدم همیشه خیلی بهتره که خودش باشه تا کسی که نیست و
از سال ۱۳۹۳ تا امروز داریم دست و پا شکسته روی یک پروژه مدیریت ارتباط با مشتری کار میکنیم، البته وسطش سالها بیخیالش شده بودیم، تا اینکه امسال با دوستی تصمیم گرفتیم روی این پروژه کار کنیم، قبل از عید بود که گفت علاقه داره
یکی از کارهایی که سال پیش برای خونهی لیلی انجام دادم خرید پکیج دیواری ۲۴۰۰۰ بوتان بود، نمیدونم چرا اینقدر از اسمش خوشم میاد، یادم نیست این برند چه کار کرده که اینقدر تو ذهنم ماندگار شده، شاید البته مجبور بشم قبل از نصب ببرم