
هفتهی چهارم: کتابم خیس شد!
هفتهی چهارم داشت طوری پیش میرفت که به برنامه عمل نکنم، ولی با هر زور و زحمتی بود انجامش دادم. یکی از مهمترین دلایلش هم این بود که هوا به شدت خراب بود، گرد و غبار شدیدی کل شهر رو گرفته بود، برام جالب بود که کل این هفته درس هواشناسی داشتیم و این پدیده رو بررسی کردیم، برای خلبانها این هوا یعنی Dust، که همون گرد و غبار خودمون میشه، پدیدهای که با باد اوضاع بدتر میشه، یعنی اگر در این شرایط باد بیاد، گرد و غبار رو با خودش نمیبره، بلکه خاک رو از جاهای دیگه بلند میکنه و میاره دوباره میریزه روی شهر، اینجا جای بحث هواشناسی نیست وگرنه کلی براتون مینوشتم، آخر هفته اوضاع بهتر شده بود، برای همین دو روز آخر رو پنجشنبه و جمعه پشت سر هم رفتم، جمعه با خودم گفتم من که راه میرم و کتاب میخونم، چرا در طول مسیر پیادهروی کتاب نخونم!؟ با خودم کتاب بردم، وقتی ماشین رو پارک کردم و پیاده شدم، سریع کتابم رو باز کردم، دیدم کاغذ کتاب داره خیس میشه، یه نگاه به آسمون کردم، یه نگاه به کتاب، خندیدم و کتاب رو بستم و شروع کردم به پیادهروی، میدونستم تو این هوا بارون نمیاد، گرد و غبار مثل اسفنج عمل میکنند و رطوبت هوا رو به خودشون جذب میکنند، بعد از چند قدم، دوباره کتابم رو باز کردم و شروع کردم به خوندنش، نگاه مردم یکم برام عجیب بود ولی من کار خودم رو میکردم، چند بار دیگه مجبور شدم کتابم رو ببندم چون داشت خیس میشد ولی دو فصل از کتاب رو طی یک ساعت پیادهروی که داشتم خوندم و واقعا تجربهی جذابی بود.
برنامهی هفتهی چهارم
جلسهی اول «۱۲ دقیقه»
-
-
- ۳ دقیقه پیادهروی تند و ۲ دقیقه پیادهروی آهسته همراه با ریکاوری
- ۲ دقیقه پیادهروی تند و ۲ دقیقه پیادهروی آهسته همراه با ریکاوری
- ۱ دقیقه پیادهروی تند و ۲ دقیقه پیادهروی آهسته همراه با ریکاوری
-
جلسهی دوم «۲۰ دقیقه»
-
-
- ۳۰ دقیقه پیادهروی
-
جلسهی سوم «۳۰ دقیقه»
-
-
- ۴۰ دقیقه پیادهروی
-
گزارش برنامه
جلسهی اول «۱۴ دقیقه»
هوای امروز کثافت محض بود، طوریکه به نظرم باید شهر رو خالی میکردن، برای همین با ماسک، ۱.۵۶ کیلومتر رو پیادهروی کردم طبق برنامه و برگشتم سریع خونه، به نظرم ورزش کردن کار درستی نبود، منم به خودم سخت نگرفتم.
جلسهی دوم «۳۱ دقیقه»
به خاطر گرد و غبار مجبور شدم ورزش نکنم، البته یکی از دلایل دیگهاش هم این بود که حوصله نداشتم، اصلا از خونه بیرون نیومدم، بیشتر ذهنم درگیر بود، ولی خب امروز عصر رفتم و چقدر بهم چسبید، دیگه شبها نمیرم، روز باید باشه آدم از مناظر اطرافش لذت ببره، خیلی بهم چسبید، ۳.۲۸ کیلومتر پیادهروی کردم.
جلسهی دوم «۵۶ دقیقه»
امروز جلسهی کوچینگ داشتم و باید برمیگشتم، مونده بودم بین کتاب خوندن و پیادهروی کردن، جفتش رو با هم ترکیب کردم و رفتم طی پیادهروی کتاب خوندم، ۵.۷ کیلومتر پیادهروی داشتم و واقعا لذتبخش بود، به خصوص که با نم بارون همراه شده بود و بوی گلها و درختها در فصل بهار واقعا آدم رو مدهوش خودشون میکنن.