
بازی رو باختم!
تا حالا اینطوری نباخته بودم، خیلی خجالت کشیدم. دیشب شب قدر بود، کلی با خدا گپ زدم، گفتم اینطوری میکنم، اونطوری میکنم و از این حرفها، بعدش یک فیلم دیدم، خیلی قشنگ بود، طرف میخواست با کسی ازدواج کنه که همه مخالف بودن، به یک دلیل منطقی، همهی سابقهی اون فرد رو داشتن، طرف گفت عوض شده، همه قبول کردن تا اینکه یکیشون رفت و طرف رو امتحان کرد و دید نه، چیزی تغییر نکرده، برام خیلی جالب بود، تا اینکه امروز خدا امتحان سختی ازم گرفت که از خودم کامل خجالت کشیدم. پشیمونی رو در خودم ندیدم، گاهی کافیه فقط در موقعیتش آدم قرار بگیره، همه چیز رو میتونه فراموش کنه. جالب اینجا بود که بدون اینکه بازی کنم، کاری کنم، مهرهای تکون بدم باختم. از خجالت، واقعا درس مهم و بزرگی امشب گرفتم، فکر نمیکنم به این سادگی فراموش کنم. خدایا ممنون به خاطر تمام مهربونیهات.