نصب قرنیز و برق‌کشی

امروز قرار بود گچکار بیاد ولی کسی که می‌خواستم رو پیدا نکردم. اینطوری شد که تصمیم گرفتم برم و یک کاری رو انجام بدم، بابا رو صدا کردم و با هم رفتیم و شروع کردیم به برق‌کشی، واقعا کار سختی بود، میشه گفت جای خوبی نبود. بعدش به بابا گفتم بیا با هم قرنیزها رو بچسبونیم، چسب بود، سنگ‌ها رو روز قبلش برشکاری کرده بودم، اینطوری شد که شروع کردیم به نصب قرنیزها، خیلی ایده‌آل نشد ولی کار دراومد، چون ارزشش رو نداشت یکی رو میاوردیم برای این کار، چون قرار بود بره زیر کار و صرفا داشتم نصب می‌کردم که اگر آب ریخت به دیوارها نفوذ نکنه. بعدش هم بابا رفت سر وقت زردآلوها و گیلاس‌ها، خدا رو شکر امسال درخت‌ها خیلی خوب بار داده بود.

نوشتن یک دیدگاه