وال ای

امروز لیلی با ذوق به خواهرزاده‌ام گفت بیا با پروژکتور فیلم ببینیم، منم استقبال کردم، با چالش انتخاب فیلم مواجه شدیم، اونقدر بالا و پایین کردم بین فیلم‌های جدید تا اینکه نمی‌دونم چی شد من یاد وال ای افتادم، خیلی با ذوق گفتم دوست دارم ببینمش، بعد دیدم لیلی هم گفت منم ندیدمش، حس کردم باید بعضی‌ از فیلم‌های خوبی که در گذشته دیدم رو دوباره با لیلی بشینم و تماشا کنم. جالب اینجا بود که خیلی از صحنه‌ها از یادم رفته بود و خیلی خوشحال شدم دیدمش. واقعا به نظرم آدم توی زندگی به دوست نیاز اساسی داره، اصلا در دوستی‌هاست که آدم رشد می‌کنه، تواناتر میشه، زندگی میکنه خلاصه، وال‌ای هم همینطوری بودی، یک روزمرگی طولانی و خسته‌کننده تبدیل میشه به یک ماجراجویی شگفت‌انگیز با اضافه شدن چاشنی دوستی به زندگیش.

نوشتن یک دیدگاه