
کولهپشتی ۱۴۰۴
چند سال پیش یکی از دوستانم به اسم امیر مهرانی عزیز، در آخرین روزهای سال، مطلبی در بلاگش نوشت با عنوان «کولهپشتی»، اونجا سه سوال خیلی مهم از خودش پرسیده بود که برای منم خیلی جذاب بود و منم در اون سال چنین مطلبی در بلاگم منتشر کردم، جالب اینجاست که از اون سال تا به امروز من هر سال در آخرین روز سال چنین مطلبی رو مینویسم، حالا بریم سر وقت سوالها:
سوال اول: فرض کنید یک کولهپشتی دارید که قرار است با خودتان به سال ۱۴۰۴ ببرید. داخل این کولهپشتی چه تجربه یا تجربیاتی از سال ۱۴۰۳ میگذارید؟ این تجربیات میتوانند بزرگترین و بهترین درسهایی باشند که در سال ۱۴۰۳ و در جریان زندگی بدست آوردهاید.
- خانواده
در آخرین سال از دههی چهارم زندگیم واقعا به این نتیجه رسیدم که کل دنیا رو هم اگر بهم بدن اونقدر برام ارزش نداره، چون آخرش بازم میمیرم، برای همین، بیشتر دنبال معنا هستم در زندگیم تا موفقیت. یکی از معنادارترین قسمتهای زندگیم «خانواده» است. حس میکنم این قسمت خیلی به زندگیم معنا میده، از در کنارشون بودن گرفته تا حل چالشهای خانوادگی، برام خیلی معنادار و باارزش هست، برای همین اولین چیزی که در کولهپشتیم میگذارم و با خودم به سال جدید میبرم تا خیلی جدیتر کنارشون باشم خانواده است.
- رفاقت
من به شدت معتقدم شخصیت ما برآیند شخصیت پنج نفری هست که بیشترین ارتباط رو در زندگی باهاشون داریم. برای همین ممکنه من دوستان خیلی زیادی داشته باشم ولی امکان نداره آدمهای زیادی رو همیشه دور و برم ببینید. به نظرم همیشه میتونید به اسم نام ببرید با چه کسانی بیشترین ارتباط رو دارم، همیشه چند تا رفیق خوب رو گلچین میکنم و سعی میکنم بیشتر زمانم رو باهاشون سپری کنم، در چنین مواقعی تمام تلاشم رو میکنم تا اگر امکانش بود، باهاشون کار مشترک تعریف کنم، اینطوری مجبور میشم بیشتر باهاشون در ارتباط باشم. من کلا از روابط سطحی خوشم نمیاد و برای عمیق کردن روابط هم نیاز به زمان گذاشتن هست و من ترجیح میدم زمانم رو برای عمیق کردن روابطم خرج کنم تا نگه داشتن دوستیهای سطحی. البته در کنارش خیلی دوست دارم با آدمهای جدید گپ بزنم و داستان زندگیشون رو بشنوم، این بهم کمک میکنه با بینش بهتری در زندگی حرکت کنم. در کل به نظرم آدم باید هر سال چند تا رفیق خوب تو کولهپشتی خودش بگذاره، قطعا سال بعد لازمش میشه، اگر هم نشه، بیشتر بهش خوش میگذره. برای همین منم چند تا دوست خیلی خوب رو که تعدادشون از انگشتان یک دست هم کمتر میشه تو کولهپشتی خودم میگذارم تا سالی سرشار از هیجان و ماجراجویی رو باهاشون تجربه کنم.
- ابوالفضل پلاس+
چند سال پیش که پروژهی ابوالفضل پلاس رو برای خودم تعریف کردم فکر میکردم همون یک سال برای این کار کافی باشه، ولی من مدام دوست دارم بهتر از دیروزم باشم و همیشه تلاش کنم برای رسیدن به نسخهی بهتری از خودم. اینطوری شد که ابوالفضل پلاس رو چند سالی هست که داخل کولهپشتی خودم میگذارم و با خودم به سال بعد میبرم تا با برنامه کتابهای خوب بخونم، فیلمهای تاثیرگذار ببینم و هر روز در بلاگم بنویسم. هر هفته با دوستان جدید یا قدیمی قهوه یا شام بخورم و دربارهی زندگی باهاشون گپ بزنم، پادکست گوش بدم، به سلامتی خودم بیشتر اهمیت بدم، ورزش کنم، چند کلمه زبان بیشتر یاد بگیرم، پرواز کنم، رویایی که عاشقش هستم، چیزهای مختلف یاد بگیرم، مدیریت مالی داشته باشم، با خودم خلوت کنم و حتی برای خودم هدیه بخرم، اونقدر برام مهم شده که هر سال براش بودجه هم مشخص میکنم، میشه گفت به بخش هیجانانگیز زندگیم تبدیل شده.
- دانشگاه
من دههی سوم زندگیم که همه مشغول درس و مشق بودند به سفر و تفریح و کار مشغول بودم، ولی دههی چهارم زندگیم وقتی شروع کردم دوباره به درس خوندن دیگه تا امروز متوقف نشدم، اول لیسانس گردشگری گرفتم، امسال هم موفق شدم لیسانس روانشناسی بگیریم و در مقطع ارشد در رشتهی روانشناسی مشغول به تحصیل شدم. به نظرم دوست دارم حتی دههی بعدی هم جزئی از زندگیم باشه. شاید بگید خودمم میتونم به صورت مطالعه و … نیازم رو رفع کنم ولی من واقعا از محیط دانشگاه خوشم میاد، بهم خوش میگذره و البته اهداف جالبی هم توی سرم دارم که دوست دارم اینم تو کولهپشتی خودم بگذارم.
- ماجراجویی
چند سالی بود که زندگیم خیلی روتین شده بود تا اینکه امسال مسعود پیشنهاد داد بیشتر از قبل با هم زمان بگذرونیم، با هم کار کنیم و ماجراجوییهای جدیدی رو شروع کنیم. اولش حس کردم برای این کارها پیر شدم و خیلی با سرعت کمی پیش میرفتم ولی در طول زمان حس کردم فقط این بخش از زندگیم رو نادیده گرفته بودم و حالم روز به روز در طول زمان بهتر میشد، هر چی چالشهای بیشتری در کارهای مختلف پیش میومد من حال روحی بهتری پیدا میکردم. در سالی که گذشت چارچوب و نقشهی راه خیلی از ماجراجوییهای مشترکمون دراومد و تمام نقشهها رو در کولهپشتی خودم میگذارم و با خودم به سال جدید میبرم تا از روز اول درگیر ماجراجویی باشم، امیدوارم سال آینده خیلی برامون هیجانانگیز باشه.
سوال دوم
برای چابکی در زندگی باید سبک حرکت کرد. بنابراین کولهپشتی سنگین قدرت حرکت ما را کم میکند. اگر قرار باشد چیزهایی را هم از کولهپشتی خود خارج کنید آنها چه خواهند بود؟ در واقع چه نکاتی هست که فکر میکنید در زندگی باید از آنها بگذرید و عبور کنید تا سبکتر حرکت کنید؟
- اضطراب شدید
امسال نسبت به گذشته به نظرم اضطراب کمتری رو تجربه کردم، البته بخش مهمی از اون به لطف دوستان خوبی بود که کنارم بودند و تلاشهای بیشتری که برای به دست آوردن آرامش در زندگیم کردم. خیلی مسخره است، الان که فکر میکنم، گاهی موضوعات خیلی کوچیک و کم اهمیت هم میتونن باعث بشن من در ذهنم با دیگران وارد نبرد سنگینی بشم و همین موضوع در واقعیت باعث اضطراب شدیدم میشه، خیلی تلاش کردم بدون دارو این داستان رو مدیریت کنم، سالهای پیش نمیتونستم ولی امسال موفقتر بودم، امیدوارم سال آینده بتونم وضعیت بهتری رو رقم بزنم.
- ایدهآلگرایی
ایدهآلگرایی برای من مثل ترمز عمل میکنه، به نظرم ترمز قدرتمندی هم هست، خیلی وقتها هم در ابتدای کارها میاد سراغم، وگرنه بعدش راحتتر میتونم مدیریتش کنم، وضعیتم اینطوری شده که کارها رو مثل ماشین هندلی شروع میکنم، خیلی طول میکشه شروع کنم، حتی گاهی اصلا به شروع نمیرسه ولی خب تجربه نشون داده شروع کنم تمومش میکنم، سال آینده باید از این سد بزرگ عبور کنم و کارهای زیادی هست که باید فقط شروع کنم، بدون ایدهآلگرایی.
- به تعویق انداختن کارها
امسال خیلی به خاطر این موضوع اذیت شدم، البته خودم احساس میکنم اینم به خاطر دو مورد اول هست، شاید اگر اون دو مورد رو درست رفع کنم این مورد هم حل میشه، همین الان یک سری کارها هست که خیلی روی مخم هست و در سالی که گذشت انجامشون ندادم و رسما به سال بعد منتقل شدن و سال شروع نشده بابتشون اذیتم، اواخر سال خیلی روی این موضوع کار کردم و یک سری کارها رو تموم کردم ولی به نظرم به صورت خیلی جدی باید روی این قسمت هم کار کنم، از کولهپشتی خودم بندازمش بیرون و سال آینده تمام تلاش خودم رو بکنم تا خوردن زشتترین قورباغهها رو در اولویت اول خودم بگذارم بعد برم دنبال بقیهی کارها.
سوال سوم
برای اینکه در سال جدید انسانی توانمندتر باشید فکر میکنید چه ویژگیهایی باید در شما تقویت شود؟
- با برنامه حرکت کردن
سال آینده برای من سال پیچیدهای خواهد بود، درگیر کلی برنامهی مختلف هستم که هر کدوم پروژهی بزرگی برای خودشون هستند و باید با دقت کارها رو پیش ببرم، این در حالی هست که زمان زیادی هم در اختیار ندارم. برای اینکه بتونم این کارها و پروژهها را به سرانجام خوبی برسونم باید با برنامه حرکت کنم.
- آهسته و پیوسته حرکت کردن
برای من سال آینده مهمتر از به سرانجام رسیدن کارها، آهسته و پیوسته حرکت کردن در طول مسیر هست، به نظرم این بزرگترین درس و تجربهای بود که امسال کسب کردم، مسعود چند سال پیر شد تا این درس رو بهم یاد بده، آهسته و پیوسته حرکت کردن و رسیدن به موفقیتهای کوچیک ولی ادامهدار خیلی بهتر از رسیدن به یک موفقیت نسبتا بزرگ در یک زمان کوتاه و موقتی هست.
- واگذار کردن کارها
خیلی وقتها به خاطر اینکه فکر میکنم خودم بهتر از بقیه یک سری از کارها رو انجام میدم اونها رو به دیگران واگذار نمیکنم، برای همین گاهی پیش میاد زمان زیادی رو مشغول کارهایی هستم که تاثیر زیادی در پیشبرد کارها و پروژهها نداره و اگر من اون کارها رو واگذار کنم میتونم تاثیر بیشتری در قسمتهای مهم دیگهی پروژهها داشته باشم، برای همین سال آینده تا جای ممکن که شرایط ایجاد کنه باید کارها رو به دیگران واگذار کنم.
در آخر، …
سال ۱۴۰۳ رو با تمام چالشهاش دوست داشتم، خیلی تلاش خوبی کردم، خیلی آدم بهتری بودم، کمتر اشتباه کردم، بیشتر یاد گرفتم، امیدوارم سال بعد سال خیلی خوبی باشه برای من و بتونم دوباره بعد از مدتها در زندگیم پرواز کنم. شعارم برای سال ۱۴۰۴ هم اینه:
اگر میتونی بجنگی، بجنگ،
در طول مسیر به دیگران کمک کن،
برای هر چیزی آماده باش،
جنگ تو تازه شروع شده.🎈