فستیوال کتاب ویرگول
بالاخره این پروژهی کتاب در ویرگول به نتیجه رسید و با عنوان «فستیوال کتاب ویرگول» آوردیمش بالا. حالا چی شد که اصلا رفتیم سمت کتاب و این فستیوال رو طراحی کردیم قراره در ادامه توضیح بدم. تا امروز بیش از ۶۰۰هزار مطلب در ویرگول منتشر
بالاخره این پروژهی کتاب در ویرگول به نتیجه رسید و با عنوان «فستیوال کتاب ویرگول» آوردیمش بالا. حالا چی شد که اصلا رفتیم سمت کتاب و این فستیوال رو طراحی کردیم قراره در ادامه توضیح بدم. تا امروز بیش از ۶۰۰هزار مطلب در ویرگول منتشر
این هفته به نظرم خوب بود، کلی دورهی آموزشی رو تموم کردم، روی پروژهی کتاب ویرگول کار کردم، کتاب خوندم، هر روز یک ساعت پیادهروی کردم، یک فیلم خوب دیدم، با خانواده وقت گذروندم، سفارشات نمایشگاه کتاب رو ارسال کردم، زبان خوندم، کارها رو یکم
از آخرین باری که با علی نشستیم و دربارهی خودمون حرف زدیم خیلی وقت بود که میگذشت. من داشتم دربارهی چیزهایی که این روزها در مغزم میگذشت باهاش حرف میزدم و اونم دربارهی کارهایی که دوست داشته بکنه ولی خب در مسیر دیگهای قرار گرفته
با این دوره میشه گفت به آخر خط رسیدم، دیگه شوخی شوخی داشتم یک پروژه میزدم، البته یک پروژهی تمرینی ولی خب یک مروری بر چیزهایی بود که یاد گرفته بودم، باید از همه چیز استفاده میکردم. به نظرم کارم زمانی سخت میشه که نقشهی
چند وقت پیش سپیده بهم پیشنهاد داد تا یک سری کتاب زندگینامه رو بخونیم، منم اصلا وقت نداشتم ولی گفتم باشه، اولین کتابی که خوندیم، «رهبری» نوشتهی الکس فرگوسن بود، دومی قرعه به نام «عبور از دیوارها» نوشتهی مارینا آبراموویچ دراومد، من هیچی دربارهی نویسندهی
خدایی این دوره نسبت به دورهی UX Design گوگل هیچی بود. ولی بازم گفتم خوبه در این دوره هم شرکت کنم. راستش حرف جدیدی برای من نداشت، شما هم اگر تصمیم به یادگیری UX را دارید پیشنهاد من دورهی گوگل است.
این فیلم رو به خاطر بریکینگ بد دیدم، میشه گفت یک فیلم مستقل برای نمایش سرنوشت جسی پینکمن. من دوستش داشتم ولی واقعا نه اونقدر که سریال رو دوست داشتم، بعد این فیلم اینطوریه که اگر سریال رو ندیده باشید دیدنش اصلا مسخره است، به
این دوره هم بالاخره تموم کردم، مفاهیم پیچیدهای داشت، باید خیلی وقت برای تمرین بگذارم، احتمالا تابستون کل زمانم رو برای فهم و درک بهتر این موضوعات بگذارم و بتونم در نهایت یک پروژه باهاشون بزنم.
آفرین به خودم، برگشتم به روزهای اوج خودم، هر روز یک ساعت پیادهروی کردم، دو روز در هفته چند ساعت رفتم استخر و شنا کردم، البته میشه گفت آببازی کردم. هر روز در بلاگم نوشتم، یک کتاب خوب خوندم، یک فیلم خوب دیدم. برای خانواده
خوشحالم که برگشتم به برنامه و شروع کردم به یادگیری. فکر میکردم ریاکت خیلی چیز پیچیدهای باشه، البته ساده هم نیست ولی میشه یادش گرفت یکم باید به خودم زمان بدم، همونطور که قبلا گفتم نمیخوام فعلا عمیق بشم فعلا تصمیم دارم یکبار این مسیر