امتحان همیشه هست!
من اومده بودم خونهی بابا اینا برای امتحانات دانشگاه، یه جورایی محل دانشگاه رو طوری انتخاب کردم که بتونم به بهانهی درس خوندن مدتی بیام و پیش خانواده باشم، امروز عمهام زنگ زد خونه و تصمیم داشت مامانم اینا رو دعوت کنه برای مهمونی و
من اومده بودم خونهی بابا اینا برای امتحانات دانشگاه، یه جورایی محل دانشگاه رو طوری انتخاب کردم که بتونم به بهانهی درس خوندن مدتی بیام و پیش خانواده باشم، امروز عمهام زنگ زد خونه و تصمیم داشت مامانم اینا رو دعوت کنه برای مهمونی و
امروز اولین روز از دومین ماهی است که تصمیم دارم هر روز ۱۲۰ ثانیه ویدیو ضبط کنم و دربارهی موضوعات مختلف حرف بزنم. دیروز در کانال مدرسهی دوازده یک ویدیو ضبط کردم و بابت یک ماه همراهی از دوستانی که در یوتیوب و اینستاگرام من
راستش قرار نبود دیگه در این فصل فیلم جدیدی ببینم ولی چند وقتی بود این صفحهی IMDb این فیلم رو در مرورگر لپتاپم باز کرده بودم و روی اعصابم بود، گفتم امروز من که درسخون نیستم، بشینم این رو لااقل ببینم، اینطوری اگر فردا امتحان
این روزها خیلی کمتر از گذشته میرم کافه، ولی همچنان آدمهای زیادی رو در طول یک فصل میبینم و این باعث خوشحالیه. امروز بعد از مدتها رفتم علی رو دیدم، همون جای همیشگی یعنی کافه با هم قرار گذاشتیم، نمیدونم اگر کافه رو از علی
چند روز پیش مصطفی بهم گفت میشه دایی جون دوتایی بریم کافه؟ برام خیلی درخواست جالبی بود از سمت یک بچهی شش ساله، بهش گفتم چرا که نه! امروز خیلی یهویی گفتم بچهها میاید بریم کافه؟ دیدم همه خوشحال گفتن آره بریم، منم انتخابم جایی
چقدر بهار زود گذشت، هفتهی دیگه چالش دوازده برای بهار ۱۴۰۱ هم تموم میشه، فصل خوبی بود، با تمام فراز و نشیبهایی که داشت. این هفته هر روز ۱۲۰ ثانیه ویدیو ضبط کردم، هر روز در بلاگم مطلب نوشتم. دو تا امتحان روانشناسی دادم. راستش
این هفته تصمیم گرفتم دو هفتهای خارج از شهر باشم، به خاطر امتحاناتم، قرار شد خانوادگی بریم، سر راه رفتیم سر وقت باغچهی لیلی، جایی که دوازده تا درخت میوه کاشته بودیم، بابا گفته بود آلبالوها رسیدن. وقتی رسیدیم سهتایی آویزون درختها شدیم، لیلی خیلی
راستش قرار نبود این فیلم رو ببینم، میخواستم یه فیلم دیگه رو ببینم ولی دیدم چند سال پیش یک فیلم دیگه با همین عنوان ساخته شده، برای همین تصمیم گرفتم اول این رو ببینم، از اونجایی که هواپیما توش داشت قطعا برام فوقالعاده جذاب بود،
نمیدونم چرا تصمیم گرفتم روانشناسی بخونم، شاید به خاطر اینکه روانشناس شدن یکی از رویاهای بچگیم بوده! آخه آدم مگه باید به تمام رویاهای بچگیش برسه؟ خلاصه این کاریه که کردم و الان وسطش هستم و زیاد خوشم نمیاد وسط یه کاری رهاش کنم، یعنی
فکر میکردم این فیلم رو ندیدم، ولی وقتی تا آخرش دیدم فهمیدم قبلا از تلویزیون دیده بودمش و حواسم نبوده، خلاصه من دیدمش چون اومده بود جزء ۲۵۰ فیلم برتر IMDb نفهمیدم چرا؟ چون واقعا محتوای خاصی فیلم نداشت، خیلی معمولی بود از نظرم. شاید