MRI از کتف و گردن

طی دو ماه گذشته اونقدر غم و بدبختی در زندگیم تجربه کردم که دیگه قرص اضطراب و … هم کمکی بهم نمی‌کرد، اون از وضعیت کشور و خودکشی مهدی، اینم از وضعیت خودم، گنگ و سردرگم. خلاصه به خودم اومدم دیدم اونقدر درد دارم که دیگه نمیشه تحملش کرد، چند تا دکتر رفتم و همه‌شون MRI و عکس نوشتن، گردن و کتفم به شدت درد می‌کرد در کنار مشکلات گوارشی که برام ایجاد شده بود، فعلا گفتم دو مورد اول رو حل کنم. خیلی شجاعانه رفتم وقت گرفتم و دراز کشیدم روی تخت، دیدم داره یک ماسک فلزی می‌گذاره روی صورتم، تمام دلم خالی شد، خلاصه بدون اینکه بتونم و فرصت کنم واکنش نشون بدم من رو کرد داخل لوله، یعنی یکی از مزخرف‌ترین اختراعات بشره به نظرم این MRI، بعد اومدم بیرون گفت سریع آماده شو برای دومی، گفتم صبر کن حالم خوب نیست، پاشو برام آب بیار، یه تبسمی کرد و برام آب آورد، دومی طولانی‌تر از اولی بود. وقتی تموم شد تا دو روز قشنگ حالت طبیعی نداشتم، اصلا خوشم نمیاد، گردنم گویا مشکلی نداشت ولی کتف چپم رو باید حتما ببرم دکتر، گویا بین دو تا استخوان‌هاش فاصله افتاده و باعث درد شده.

نوشتن یک دیدگاه