جزیرهی شاتر
با دیدن این فیلم مغزم ترکید، واقعا از نویسندهی این فیلم خیلی خوشم اومد، البته بعدش فهمیدم این فیلم از روی کتاب ساخته شده، البته نه دقیقا شبیه کتاب، به نظرم هیچ فیلمی نمیتونه شبیه کتابش در بیاد دقیقا، بگذریم، این فیلم رو واقعا دوست
با دیدن این فیلم مغزم ترکید، واقعا از نویسندهی این فیلم خیلی خوشم اومد، البته بعدش فهمیدم این فیلم از روی کتاب ساخته شده، البته نه دقیقا شبیه کتاب، به نظرم هیچ فیلمی نمیتونه شبیه کتابش در بیاد دقیقا، بگذریم، این فیلم رو واقعا دوست
خیلی فیلم عجیبی بود، فکر کنم برای فهم بهتر و دقیقتر این فیلم باید یک بار دیگه میدیدمش، ولی اصلا حس و حالش نبود، نقش راوی داستان رو من درست نفهمیدم، نمیدونم شاید تمرکز نداشتم، ولی فیلم جالبی بود. [eltdf_button size="medium" type="" text="IMDb" custom_class="" icon_pack="font_awesome" fa_icon=""
جدیدا حس میکنم، فیلمهای قدیمی تمرکز داستانشون روی قتل و جنایت بوده، یعنی هر چی فیلم قدیمی میبینم جنایی هست و یکی، یکی رو کشته، یعنی داستان حول محور قتل زن توسط شوهرش یا برعکسه، ولی انصافا خیلی خوب اون موقع داستان رو پرداخت میکردن،
به نظرم نمیشه از چارلی چاپلین فیلم دید و عاشقش نشد، این آدم در زمان خودش خلاقیت متحرک بوده به نظرم. تمام فیلمهایی که ازش دیدم با وجود بیکلام بودن، فوقالعاده داستان قوی و تاثیرگذاری داشته، به حدی که با وجود گذر این همه سال
از اون دست فیلمهایی بود که دوست داشتم، یک رفاقت عمیق و دوستداشتنی، آدمهای دیوونهی با ریسک بالا، رفیق به تمام معنی کلمه و یک ماجراجویی جذاب و کمدی، دیگه آدم از یک فیلم چی میخواد؟ [eltdf_button size="medium" type="" text="IMDb" custom_class="" icon_pack="font_awesome" fa_icon="" link="https://www.imdb.com/title/tt0120735/" target="_self" color=""
از اون فیلمهایی بود که به نظرم فقط فیلم بود، تا حدی پیچیده و برای یکی مثل من، بدون هیچ مفهوم خاصی برای یادگیری، فقط باید نگاه میکردم و از حل کردن یک معمای پیچیده لذت میبردم، جالب اینجاست از اوایل فیلم مشخصه دقیقا کلید
این فیلم به دو دلیل برای من خیلی جالب بود، یکی اینکه دوران جوانی رابرت دنیرو رو تماشا میکردم و سبک بازیگری اون زمانش، یکی هم ترکیب دو زوج جذاب رابرت دنیرو و جو پشی، واقعا این ترکیب جذابیه، راستش این فیلم خیلی برام مفهوم
فکر کنم تا حالا فیلم آرژانتینی ندیده بودم، نمیدونم زبانشون چیه ولی هر چی بود از آلمانی خیلی بهتر بود، دلنشین بود، فیلمهای آلمانی باعث سردردم میشه، داستان فیلم فکر کنم دربارهی عدالت بود، چیزی که اصولا در این دنیا خیلی نمیشه دنبالش گشت، یعنی
حس میکنم نشستم فیلمهای خیلی قدیمی رو فقط نگاه میکنم. اینکه غربیها اینقدر راحت فیلمهایی در برابر کلیسا میسازند خیلی برای من جالبه، همین اتفاق اگر برای یک مسجد بیفته، اصلا قابل پیشبینی نیست که چه اتفاقهایی میفته، نمیدونم اسم این رویکرد رو چی میشه
فیلم قدیمی خیلی قشنگی بود، داستان خیلی زیبایی هم داشت، ماجرای دوست شدن آدمها، اینکه چطوری سر راه هم قرار میگیرند، اینکه چطوری به هم اعتماد میکنند، اینکه چطوری رفاقت میکنند، اینکه چطوری پشت هم رو خالی میکنند، این که چطوری کنار هم کار میکنند،