اولین پلاک

امروز رفتیم مرکز تعویض پلاک تا برای ماشین دلبر پلاک بگیریم. دفعه قبلی فرآیند خیلی عجیب، طولانی و مزخرف بود، اینبار از شانس گفت از درب شماره پنج وارد بشیم، اونجا صف کوتاهی از ماشین‌ها بود که خیلی کند می‌رفت جلو، اولش ناراحت شدم که اینم از شانس ماست، ولی وقتی رسیدیم دیدم همه کارها رو از داخل ماشین انجام داد و مستقیم رفتیم جایی که طرف هم خودش پلاک رو کند، هم خودش آورد نصب کرد، رسما اصلا از ماشین پیاده هم نشدیم و این خیلی فوق‌العاده بود. اکثر کارهای بیهوده و زمانبر رو قبلا خونه انجام دادیم ولی به نظرم خیلی بیشتر از این حرف‌ها جای کار داره، البته همین که تا همینجای کار هم پیش رفته واقعا جای تشکر داشت.

از این که بگذریم وقتی رسیدیم خونه، فهمیدم این اولین چیزی بود که به اسم دلبر کردم، نه اینکه چیزهای دیگه به اسم من باشه، اصلا فرصت کاری پیش نیومده بود که بخوایم چیزی بخریم که بخوایم به نام کنیم، این واقعا موضوع جالبی بود. کلا از دارایی خوشم نمیاد، حس می‌کنم من رو می‌بنده به زمین، راحت نیستم باهاش، دوست دارم آزاد باشم.

نوشتن یک دیدگاه