
طلای درون
امروز این کتاب را از کتابفروشی خریدم، چیزی که باعث شد بخرمش، این جمله بود که هنگام ورق زدن کتاب به چشمم خورد، «افسانههای تنهایی»، دلیلش این بود که این روزها به شدت احساس تنهایی میکنم، حس میکنم اونقدر تنهام که دیگه خودم رو هم دوست ندارم. کتاب خیلی سبک ولی پرباری بود، وقتی دربارهی نویسنده در گوگل جستوجو کردم فهمیدم چرا اینقدر این کتاب به دلم نشست و حالم رو کمی بهتر کرد و باعث شد واقعا به فکر فرو برم، دربارهی چیزهایی که در این کتاب گفته بود، نکتهی جالب این کتاب برای من گزیدهگویی بود، سعی نکرده بود صفحه پر کنه، به نظرم این کتاب از یک کتاب ۴۰۰صفحهای که قبلا خونده بودم محتواش بیشتر بود. لذت بردم.
گزیدهای از کتاب:
هرکسی دارای طلای درونی است. این طلا خلق نمیشود بلکه در درون ما نهفته است تا کشف شود. هنگامی که از طلا به این صورت صحبت میکنم، متن صحبت و کلام من درباره خدا نیز هست. هر دوی اینها راههای بیان اسرار هستند. هنگامی که در زندگی چشم ما به روی فرصتی جدید باز میشود، اغلب برای اولین بار آن را در اشخاص دیگر میبینیم. در این هنگام، بخشی از وجود ما که تاکنون پنهان و مخفی بوده در حال بروز و ظهور است اما بهصورت مستقیم از ناخودآگاه به آگاهی ما وارد نمیشود بلکه ازطریق میانجی یا میزبانی سفر میکند. هنگامی که ما طلای خود را بر کسی فرافکنی میکنیم، ناگهان مجذوب آن شخص میشویم. اولین اشاره ضمنی این امر، هنگامی است که شخص دیگر درنظر ما چنان برجسته و مهم بهنظر میرسد که در تاریکی میدرخشد. این نشانهای قطعی است از این که چیزی در درون ما در حال تغییر است و ما در حال فرافکنی طلای درون خود به شخص دیگری هستیم. وقتی ما ویژگیهایی را که به شخص دیگر نسبت میدهیم میبینیم، در حقیقت عمق و محتوای درون خود را درمییابیم. طلای ما ابتدا از ما بهسوی آنها میرود اما سرانجام بهسوی ما بازمیگردد. فرافکنی طلای درون، بهترین فرصت را برای ارتقاء آگاهی در اختیار ما قرار میدهد.
رابرت الکس جانسون
مشخصات کتاب:
حجم: ۵۶ صفحه | قطع: رقعی | ناشر: نشر بنیاد فرهنگ زندگی | چاپ: ششم