عشق سگی

خیلی فیلم عجیب و پیچیده‌ای بود. روایت سه داستان در هم تنیده شده، یک جورایی انگار موضوع فیلم تقدیر بود. همیشه دوست داشتم یک مدت جای خدا باشم ببینم چطوری این همه داستان رو مدیریت می‌کنه و بهم مرتبط می‌کنه! خودمونیم خدا بودن هم اونقدر راحت نیست. گاهی فکر کردن بهش هم آدم رو دیوونه می‌کنه. من گاهی وقتی پای درد دل یکی می‌شینم دلم پرپر میشه، حالا فکر کن روزانه پای درد دل میلیاردها آدم بشینی، بعد برای کمک به هر کدوم مجبور باشی کلی داستان رو تغییر بدی، کلی داستان جدید خلق کنی و …، همین آدم بودن هم اضافه کاریه.

نوشتن یک دیدگاه