کنترل

به نظر خودم خیلی دیر فهمیدم روی بعضی مسائل باید کنترل داشت و من ندارم، به خصوص روابط احساسی، امروز داشتم به پرواز فکر می‌کردم، وقتی در حال نشوندن هواپیما روی باند هستم، فقط یوک رو به سمت زمین نمی‌گیرم، اگر این کار رو بکنم، قطعا سقوط می‌کنم، حتی شده روی باند، به نظرم وقتی تمام خودت رو در یک رابطه غرق می‌کنی، دقیقا شبیه همینه، در حالیکه برای درست نشوندن هواپیما روی زمین، باید قبلش کلی کار انجام دادم، مثلا فلپ گرفت، در ارتفاع و مسافت مناسبی نسبت به باند قرار بگیریم، ریت فرود مناسبی داشته باشیم، سرعت از یک حدی نباید کمتر و حتی بیشتر باشه، خلاصه باید آدم حواسش به کلی پارامتر باشه، علاوه بر اینکه داریم با یوک و رادر تلاش می‌کنیم هواپیما رو وسط باند و در نقطه‌ی مناسبی روی زمین قرار بدیم، در روابط هم به نظرم باید کلی عوامل رو در نظر گرفت، حواسمون به خودمون، احساساتمون، رویاهامون و خیلی چیزهای دیگه باشه، چقدر در یک رابطه جلو بریم، چقدر عقب بیایم و …، به نظرم این سخت‌ترین قسمت زندگیه برای من که توش خیلی لنگ می‌زنم و در حال یادگیری هستم.

نوشتن یک دیدگاه