
آویشن قشنگ نیست
این کتاب رو به خاطر اسم نویسندهاش خوندم، نه اینکه از خیلی وقت پیش میشناختمش، نه، از همین کمتر از دو سال پیش بود که شناختم، بعد از سقوط هواپیمای اکراینی، البته قبل از خودش عکس دخترش رو دیده بودم و زار زار گریه کرده بودم، بعد درد دلهایی که این مرد با دختر و همسرش کرده بود، بارها و بارها دیدم و سوختم و گریه کردم. میدونید احتمالا من از خیلیهای دیگه بیشتر میسوختم، میدونید چرا؟ چون هر بار لیلی رو نگاه میکردم و …، خیلی سخته، یعنی باور کردنش هم سخته، کتابش رو از قفسهی کتابفروشی برداشتم و گفتم میخونمش و چقدر زیبا نوشته بود، اینکه یک داستان با اسامی ایرانی میخونم با تمام وجودم لذت میبرم، رضا، مهدی، نیما، نیلوفر، آویشن، …
«سینهخیز خودم را کش میآورم تا از تپه پایین بیایم. خودم فرار کرده بودم، خودم هم باید بروم به غلط کردن بیفتم. دستم را بالا میآورم. باران نمنم میزند. نوک انگشتم را به گوشهی لبم میکشم. رنگ لاک لیلاست. توی دلم خالی است. نکند دارم میمیرم. سریعتر خودم را میکِشم. نه اصلا باید بروم یک جوری حالیشان کنم. اینها نمیدانند با کی طرفند. گندهبکها! باید بروم توی رویشان بایستم و بگویم: «منم مهدی، پسر ستوان دوم تویسرکانی همان که خودش به تنهایی گلولهها را توی خشاب توپ میانداخت وقتی که همهی سربازهایش مرده بودند.»
حامد اسماعیلیون
حامد اسماعیلیون (زاده ۲۱ اسفند ۱۳۵۵) ویسنده و داستاننویس ایرانی و از نسل نوی نویسندگان ادبیات فارسی است. پدر و مادر او اهل شهر اراک در استان مرکزی بودند و به سبب اشتغال پدر در شرکت نفت به کرمانشاه مهاجرت کردهبودند. حامد اسماعیلیون دورهٔ کودکی و نوجوانی را در همین شهر گذرانده و از سال ۱۳۷۴ تا ۱۳۷۹ در تبریز به تحصیل در رشتهٔ دندانپزشکی مشغول بودهاست. اسماعیلیون در سال ۱۳۸۹ به همراهِ خانواده به کانادا مهاجرت کرد. او برای کتابهای آویشن قشنگ نیست و دکتر داتیس جایزه هوشنگ گلشیری را دریافت کرد.
مشخصات کتاب:
حجم: ۷۳ صفحه | قطع: رقعی | ناشر: ثالث | نویسنده: حامد اسماعیلیون | چاپ: هفتم