
بالاخره کرونا منم گرفت!
بیشتر از یک سال تلاش کردم کرونا نگیرم، ولی اون من رو گرفت، این مطلب رو دقیقا یک ماه بعد یعنی در ۲۵ اردیبهشت ۱۴۰۰ دارم مینویسم، چون یک ماه من رو زمینگیر کرد، ولی دقیقا سر تاریخهای خودش مطالب مرتبط با کرونا رو مینویسم که همیشه یادم باشه چقدر بهم سخت گذشت، برگردیم به ۲۵ فروردین ۱۴۰۰، امروز یکم احساس سرماخوردگی دارم، سرم گیج میره، انگار کمی سنگین شده، چشمهام کمی میسوزه، آبریزش بینی گرفتم، تمام این علائم رو طی یک سال گذشته هر چند ماه یک ماه داشتم و با خوردن استامینوفن و آزیترومایسین حل میشد، مشکل سینوزیت همیشه با من همراه بوده، از وقتی یادم میاد، فکر نمیکردم کرونا گرفته باشم، با یکی از دوستان دکترم صحبت کردم و شروع کردم به مصرف داروهای سرماخوردگی ولی گفت مواظب باش، ممکنه کرونا هم باشه. نمیتونستم قبول کنم کرونا گرفتم، چون همیشه دو تا ماسک داشتم، حتی به خاطر این موضوع دیگران مسخرهام میکردن ولی میزدم.
پانویس: روز اول