
به یکی گفتم تو ناهار بده، من قهوه میدم
امروز حال و حوصلهی درستی نداشتم، در توییتر داشتم جواب ریپلایهای دوستانم رو به یک توییت میدادم، که با یکی بیش از حد معمول صحبت کردم، آخرش بهش گفتم بیا ناهار بده من قهوه میدم، بعد با هم قرارگذاشتیم، اونقدر دیر اومد که از ناهار گذشت، ولی به قسمت قهوه دادن من در کتابفروشی رسید، آدم جالبی بود، میتونستم بخشی از بچگی خودم رو در وجودش ببینم، آروم و قرار نداشت، مدام فکر میکرد عقبه از همه، سعی میکرد نشون بده خیلی کارهای عجیب و بزرگی انجام داده، غافل از اینکه برای من هیچ اهمیتی نداشت، جزء معدود آدمهایی بود که تصمیم گرفتم بعدش باهاش در ارتباط باشم و تا جایی که میدونم و فکر میکنم مسیر زندگیش شبیه منه، بهش کمک کنم تا انتخابهای درست و عاقلانهای داشته باشه. گپ زدن با آدم واقعا باعث رشد و توسعهی آدم میشه، بینش آدم عمیق میشه، کلا شنیدن داستان زندگی دیگران رو واقعا دوست دارم, به خصوص که بدون برنامهریزی هم باشه.