جشن شکوفه‌ها

امروز لیلی برای اولین بار رفت مدرسه. چقدر این سال‌ها زود گذشت. وقتی توی خونه داشت لباس‌های مدرسه‌اش رو می‌پوشید، خیلی ذوقش رو می‌کردم. به نظرم لیلی این یکی دو ماه گذشته خیلی بزرگ شد. رفتارهاش و حتی حرف زدنش عوض شد. خلاصه امروز صبح با هم رفتیم مدرسه، برای اولین بار تو صف وایستاد، بازی کرد، با معلم‌شون آشنا شد، رفت سر کلاس، دوست جدید پیدا کرد، خوش گذروند، وقتی هم برگشت اولین چیزی که گفت این بود که خیلی خوش گذشت، فقط مدرسه خیلی قوانین داره، بعد سعی می‌کرد به یاد بیاره این قوانین رو و برام تعریف کنه و منم با گفتن هر کدوم می‌خندیدم. وقتی لیلی رو می‌دیدم که لوازم التحریر خودش رو آورده ریخته روی میز، یاد سی و چهار سال پیش خودم افتادم که رفتم مدرسه، تک تک خاطره‌های اون زمان رو می‌تونستم به یاد بیارم. انگار دوباره خودم داشتم می‌رفتم مدرسه.

نوشتن یک دیدگاه