دارم با کوچینگ ارتباط برقرار می‌کنم!

چند هفته بود که اونقدر درگیر کار شده بودم، یادم رفته بود در حوزه‌ی کوچینگ باید یه کارهایی می‌کردم، ولی یکی از دوستانم که کار کوچینگ رو باهاش جدی شروع کردم، باعث شد دوباره برگردم به فضا، امروز با دو نفر قرار کوچینگ گذاشتم، یکی‌شون جلسه‌ی دوم بود و اون یکی جلسه‌اول. هر دو تجربه‌ی دلچسبی بودن. حس‌ می کنم آروم آروم دارم در فضا قرار می‌گیرم و بهش علاقه‌مند میشم. حس می‌کنم سال دیگه این موقع احتمالا یک ابوالفضل جدید خواهم بود. چند سالی میشه که روی بعضی از رفتارهام دارم کار می‌کنم، دیگه مثل گذشته سریع قضاوت نمی‌کنم یا اگر بکنم به زبون نمیارم، سعی می‌کنم خودم رو جای دیگران بگذارم، سعی می‌کنم برای درک حال دیگران سوالات درستی بپرسم، حتی با پرسیدن سوال درست و خوب حالشون رو توسط خودشون بهتر کنم. خیلی از این موارد در کوچینگ هست، قسمتی که خیلی باید روش کار کنم، بازتاب دادن هست، باید بتونم فهم خودم رو از حرف‌های دیگران بدون تکرار جملاتشون بهشون منتقل کنم، این فعلا قسمت سخت ماجراست که توش ضعف خیلی ضعف دارم شاید، ولی خوشحالم.

نوشتن یک دیدگاه