
دورهی آموزشی هفت روز با کوچینگ
از وقتی رفتم دانشگاه و مطالعهی روانشناسی رو شروع کردم، بین این چند راهی گرفتار شده بودم که واقعا قراره آخرش به کدوم سمت حرکت کنم، به نظر خودم سه تا مسیر پیش روم بود، یکی درمانگر شدن، که همهی روانشناسها نسبتا دوست دارن درمانگر بشن، ولی من اصلا دوستش ندارم. نه اینکه از کمک کردن به دیگران لذت نبرم، اتفاقا خیلی خوشم میاد، ولی درمان بیماریها و اختلالات روانی رو دوست ندارم، این همه آدم درست و خوب هست، چرا من! واقعا برای این کار به نظرم ساخته نشدم، اگر بشینم دو جلسه پای دردهای یکی خودم صد تا جلسه باید برم تحت درمان قرار بگیرم. بگذریم، راه دوم برای من مشاور شدنه، خدایی دوستش دارم، تو حوزه کسبوکار و گاهی زندگی پیش میاد به دیگران مشاوره بدم، ولی اونقدر هیجانزدهام نمیکنه، تا اینکه تو استارتاپویکندها به عنوان منتور مشغول بودن برای مدتی، اینجا خیلی ذهنم رو درگیر کرد، چون راهنمایی مستقیم سعی میکردم ندم و با پرسیدن سوالات درست سعی میکردم همراه تیمها باشم تا خودشون مسیر خودشون رو پیدا کنن، بعدش که با کوچینگ آشنا شدم، جرقهای در ذهنم زده شد و گفتم، آره، این خودشه! دنبال مسیرهایی برای یادگیری بودم که دیدم واقعا گرون هست، با شرکت در این دوره سعی کردم بفهمم میصرفه، صادقانه برای من اینطوری بود که در حال حاضر نمیصرفه، شاید انتظارم خیلی بالاتر از این حرفها بود. ولی انتخاب خودم رو کردم بعد از شرکت در این دوره، من قراره بعد از گرفتن ارشد روانشناسی در این حوزه فعالیت کنم، حتی اگر بهم اجازه بدن موضوع پایاننامه هم در حوزهی کوچینگ انتخاب میکنم.