عدم مسئولیت پذیری

چند سال پیش ما چند نفر شدیم و یه شرکت راه‌اندازی کردیم تا کار مشترکی با هم بکنیم. اون زمان همه‌ی اعضا خوشحال از اینکه قراره آپولو هوا کنیم، مراحل قانونی ثبت رو انجام می‌دادیم، تا بعد از مدتی یکی از دوستان که مدیرعامل هم بود گفت من دوست ندارم دیگه باشم، گفتیم باشه و دوستانه مدیرعامل رو عوض کردیم، بعد از مدتی گفت نمی‌خوام سهامدار باشم، کی؟ زمانی که پروژه شکست هم خورده بود و رسما شرکتی وجود نداشت، گفتیم باشه، ولی به دلیل اینکه یکی از اعضای هیئت مدیره و سهامدار ایران نبود داستان خوردیم ولی مراحل رو طی کردیم. مشکل کجا بود؟ ایشون زندگیش رو می‌کرد، سالی یکبار یادش میفتاد باید این موضوع رو به من بگه که بریم پیگیری کنیم، منم همیشه یه مرحله رو انجام می‌دادم ولی بعدش هر دو فراموش می‌کردیم یا درگیر روزمرگی می‌شدیم، همین چند روز پیش هم بهم زنگ زد چی شد؟ گفتم باید آخرین صورتجلسه رو بفرستیم، که دیگه شروع کرد به گفتن اینکه وای من سال‌هاست دارم پیگیری می‌کنم، ولی نتیجه نمی‌گیریم. این جمله از پایه اشتباهه، چون آخرین پیامی که بین من و ایشون ظرف یک سال گذشته رد و بدل شده بود، ممنون بود که یک سال پیش بعد از طی کردن مرحله‌ی تغییر مکان شرکت اتفاق افتاده بود و دیگه ایشون هیچ پیگیری رسمی و غیررسمی از من نداشت.
باز کجا بیشتر ناراحت شدم؟ اینکه رفته بود فرداش برای من اظهارنامه فرستاده بود. نمی‌فهمم وقتی به یکی زنگ میزنی میگی فلان کار رو بکنیم، اونم میگه باشه، حتی پولم داده بودم به وکیل که صورتجلسه رو آماده کنه، پیام داد من امضا نمی‌کنم. هیچ چیزی از طنز ماجرا کم نمی‌کنه، اینکه آدم‌ها اهمال‌کاری خودشون رو در نظر نمی‌گیرن و بدون اطلاع از فرآیند حقوقی انتظار دارن از تو کوچه رد شدن گفتن من نیستم همه‌ی دستگاه‌های مرتبط بگن وای چشم، ممنون که اطلاع دادید و تموم بشه ماجرا، خیلی جالبه. حالا من همیشه به احترام پدر ایشون که یکبار باهاشون صحبت کرده بودم، شرکت رو ۱۰۰٪ در حالت تعطیل نگه داشتم، ولی مدام توهم توطئه میزنه که وای شما فلان کردید. حالا کاش سهامدار اصلی بود، ۱ سهم از ۱،۰۰۰،۰۰۰ سهم رو داشت، جالب اینه به یکی دیگه از سهامداران میگم چرا ایشون ۱ سهم داره؟ میگه تو گفتی! باز داغ کردم، چرا من باید چنین کاری کنم؟ جالب اینه اون ۱ سهم دقیقا از سهم خودش کم شده و به ایشون داده شده. اینکه هیچ کس زیر بار تصمیمات و حرف‌های خودش هم نمیره واقعا برام جالبه. چیزی که ناراحتم میکنه دقیقا همینه هیچ کس مسئولیت تصمیمات، کارها و اهمال‌کاری‌های خودش رو برعهده نمی‌گیره!

نوشتن یک دیدگاه