مسئله‌ی مهمی نیست!

امروز وقت دکتر داشتم برای ستون فقرات و گردن، رفتم جواب MRI رو گرفتم، نشستم تو ماشین، گفتم قبل از حرکت یه نگاهی بهش بندازم، دیدم یک خط رو پر رنگ کرده، کلمه‌ی اولش رو دیدم نوشته استخوان، بعدش مغز، یکم جلوترش کلمه‌ی کوچک، همونجا پنیک کردم، با خودم گفتم وای مغزم کوچیک شده، یکم آب خوردم و حرکت کردم، اونقدر استرس داشتم که دوباره زدم بغل، جواب رو باز کردم، یکم رفتم جلو‌تر، دیدم نوشته، مسافت، باز پنیک کردم، گفتم وای مغزم جا‌به‌جا شده، دیگه حالم خیلی بد شده بود، دوباره حرکت کردم، داشتم با خودم فکر می‌کردم، بعد به این نتیجه رسیدم که این اصلا MRI مغزم نیست، کتف چپمه. بازم اضطراب داشتم تا اینکه رسیدم به دکتر، بهم گفت قشنگ معلومه درس نمی‌خونی، گفتم چرا؟ گفت چون ستون فقرات و گردنت خیلی وضعیت خوبی داره، اینم برو به دکتر کتف نشون بده، بعد برداشتم و رفتم دکتر کتف، گفتم این خط پررنگ خطرناکه؟ گفت نه، مسئله‌ی مهمی نیست، پاشو برو، این شد که من همچنان با دردی که نمی‌دونم منشأش کجاست تنها موندم، ولی باز خدا رو شکر مسئله‌ی مهمی نبود.

نوشتن یک دیدگاه