
مهمانی کاری
امروز صبح مسعود زنگ زد که کی بیام پیشتون گپ بزنیم، منصوره رفته بود کوه، ولی باید این جلسه کاری که قرار بود به مهمونی کاری تبدیل بشه زودتر تشکیل بشه. عصر قرار گذاشتیم، وقتی مسعود اومد بعد از حرفهای معمولی و روزمره رفتیم سر صحبتهای کاری، قرار بود تا آخر خرداد کانگونیو رو دوباره فعال کنیم، لیست تمام کارهایی که باید انجام بدیم تا این اتفاق بیفته رو نوشتیم، مسئولیت هر کسی هم مشخص کردیم. درباره ایدهها و کارهایی که میتونیم در آینده براش انجام بدیم گپ زدیم، کلی درباره بازاریابی و چطوری شروع کنیم گپ زدیم، من بارها و بارها از این طرف خونه رفتم اون طرف خونه و از اون طرف اومدم اینطرف و مسعود میگفت خوشم میاد، معلومه داری فکر میکنی. خیلی دوست دارم آخر خرداد اتفاقات خوبی برای کانگونیو افتاده باشه.