
چرا سعی نمیکنی تمومش کنی؟
دیروز قبل از پرواز آخرم با کاپیتان غفوریان، کاپیتان چیتسازان صدام کار تو اتاقش و بهم گفت، مشکلت چیه؟ چرا سعی نمیکنی تمومش کنی؟ خندیدم و بهش گفتم، تمومش کنم بعدش چی میشه؟ گفت خب دیگران فکر میکنن یه مشکلی داری که سولو نمیشی، دوباره خندیدم و گفتم راستش برام مهم نیست دیگران چه فکری میکنند، من یک استاد خیلی فوقالعاده و بینظیر پیدا کردم، دارم با صبر و حوصله تا میتونم ازش یاد میگیرم، گفت یعنی مشکلی نداری؟ گفتم نه، یقینا خیلی بهتر از بقیه پرواز میکنم، این جمله فکر کنم یکم عصبانیش کرد، بعد از پرواز با کاپیتان غفوریان، ریلیز شدم برای چک لندینگ، دوست نداشتم تمومش کنم ولی مجبور بودم، از تمام ساعتهای مجازم استفاده کرده بودم، دیگه باید میرفتم، امروز قرار بود چک لندیگ داشته باشم با کاپیتان اکرمی ولی وقتی نشستم توی هواپیما دیدم کاپیتان چیتسازان خودش اومد و نشست کنارم، انصافا خیلی استرس شدیدی گرفتم که با حرفهای دیروز خراب نکنم.
اولین کاری که کرد، صندلیش رو کامل کشید عقب و گفت هر کاری لازمه انجام بده، انصافا انتظار چنین کاری رو ازش نداشتم، با اضطراب و استرس زیاد، شروع کردم به انجام کارها و مکالمه با برج برای شروع پرواز، بعد از اینکه از روی باند بلند شدیم، باد Tail شد، این باد برای چک لندینگ و پرواز سولو استاندارد نبود. به ارتفاع ۵۲۰۰ که رسیدیم بهش گفتم این هواپیما واقعا مشکل داره، من چند بار هم گفتم، بعد از یکم لرزش، خودش اومد روی فرامین، یکم تست کرد، بعدش من هواپیما رو نشوندم زمین و دوباره بلند شدیم، دوباره در همون ارتفاع فرامین رو گرفت و گفت به نظر منم این هواپیما مشکل داره، بریم برای Full Stop، با وجود باد Tail، خیلی خوب نشستم روی زمین و هواپیما رفت آشیانه برای تعمیر، بعد از پرواز بهم گفت، همهی قسمتهای پروازت عالی بود، نمیدونید چقدر بهم چسبید.