
گزارش هفتهی هشتم از چالش دوازده
همینطوری سریع داره زمستون هم تموم میشه. حس میکنم وقتی طبق برنامه پیش میرم دچار روزمرگی میشم، مثل همیشه هر روز نوشتم، فیلم دیدم، کتاب خوندم، دورهی آموزشی شرکت کردم، به خانواده سر زدم، سفر کردم. ماشینم خراب شد، کلاس زبان رفتم، همینقدر روتین، کارها هم به لطف خدا هیچ کدوم خوب پیش نمیره، البته این هفته برای یکی از کارها ایدههای خوبی به ذهنم رسید و نسبتا پیادهسازیش هم خوب بود، ولی طرف اونقدر عجله داره که اصلا ذهنم متمرکز نیست، اینم باید بگم که اصلا خوشم نمیاد از کاری که میکنم، خیلی هم درگیر نیستم، احتمالا اینم رها کنم، داره امسال به یکی از عجیبترین سالهای زندگیم تبدیل میشه. مطمئن هستم سال بعد سال پر چالشی خواهد بود.