
گزارش هفتهی دوازدهم از چالش دوازده
میتونم با جرأت بگم چالش دوازده یکی از بینظیرترین و موفقترین چالشها و برنامهریزیهای زندگیم بوده تا امروز، بدون شک نقطه ضعفهای زیادی هم داشته ولی در کنارش همین که موفق شدم به هفتهی دوازدهم برسم این یک موفقیت بینظیره، صرفنظر از نتیجهی کار، به خاطر اینکه وقتی من تصمیم میگرفتم برای انجام چند فعالیت برنامهریزی کنم، نهایتا تا هفتهی سوم دوام میاوردم و خسته می شدم و برنامه رو کنار میگذاشتم، ولی اینبار تا هفتهی آخر رسیدم، آخرین رکوردم برای نوشتن روزانه در بلاگ بود که موفق شدم یک برنامهی چهل روزه را با موفقیت پشت سر بگذارم، که در این چالش رکورد اون هم شکسته شد، خلاصه عالی بودم به نظرم. در ادامه میخوام یک مرور کلی داشته باشم روی فعالیتهایی که میخواستم طی این چالش انجام بدم و نتایجی که بهشون رسیدم:
۱- پرواز – ۱۰۰٪
یکی از بزرگترین رویاهای زندگیم پرواز بود، امسال موفق شدم شش ماه اولین دورهی زمینی آموزش خلبانی رو تموم کنم ولی بعدش حال روحیم خیلی بهم ریخت، دقیقا سه ماه هیچ کاری نمیکردم، اول این چالش تصمیم گرفتم تا پایان امسال ۱۶تا امتحان باقی مانده از امتحانات خلبانی را بدم و قبول بشم، هفتههای اول با حمایت یکی از دوستانم دو سه تا امتحان رو قبول شدم، بعدش نمیدونم چی شد که تصمیم گرفتم حماسی عمل کنم، طی دو هفته تمام امتحانات رو قبول شدم و از شانس خوبم چند هفته بعد آزمون معرفی به خط پرواز برگزار شد که واقعا انتظار نداشتم قبول بشم ولی با نتیجهی خیلی خوبی قبول شدم و در دورهی POH هواپیما شرکت کردم و بعد از دو هفته آزمون اینم قبول شدم و یک هفته بعدش درگیر گرفتن کارت رمپ و مدیکال پزشکی شدم و بعدش در روز ۱۸ اسفند برای اولین بار در زندگیم پرواز کردم، به نظرم اگر در کل چالش فقط همین یک کار رو هم انجام میدادم، باز خودش حماسه بود.
۲- کتاب – ۱۰۰٪
با خودم قرار گذاشته بودم طی این چالش هر هفته یک کتاب بخونم، یعنی در مجموع ۱۲ کتاب که خدا رو شکر موفق شدم تا به امروز این ۱۲ کتاب رو بخونم، عنوانهایی که خوندم رو میتونید در کتابخانهام ببینید.
۳- فیلم – ۱۰۰٪
اولین روز چالش تصمیم گرفتم هر هفته حداقل دو فیلم سینمایی از لیست ۲۵۰ فیلم برتر IMDb رو تماشا کنم، که موفق شدم تا آخرین هفتهی این چالش این کار را انجام بدم، میتونید لیست فیلمهایی که دیدم را از اینجا مشاهده کنید.
۴- بلاگ – ۱۰۰٪
به نظر من نوشتن به شدت باعث افزایش خودآگاهی میشه، حداقل دربارهی من که اینطوریه، برای همین تصمیم گرفتم در این چالش به مدت دوازده هفته، هر روز در بلاگم چند خطی پیرامون موضوعات مختلف بنویسم، امروز دارم آخرین مطلب این چالش هم مینویسم، انصافا خیلی بهم چسبید، لذتبخش بود، روزهایی بود که حوصلهی نوشتن نداشتم ولی برمیگشتم و جبران میکردم، در کل طی مدت این چالش موفق شدم ۹۲ تا مطلب در بلاگم منتشر کنم.
۵- خانواده – ۱۰۰٪
یکی از برنامههایی که داشتم وقت گذروندن با خانواده بود، هر هفته باید یک کار خاص انجام میدادم، مثلا با هم فیلم ببینیم و بخندیم، دور هم جمع بشیم از بیرون شام بگیریم، یا بریم بیرون گپ بزنیم، لیلی رو ببریم بیرون و بیشتر باهاش بازی کنیم، یا مثل هفتهی آخر بریم اسکی و از تجربه کردن یک کار جدید لذت ببریم، تجربهی جالبی بود، به نظرم میشه بهترش هم کرد.
۶- قهوه خوردن با دوستان – ۱۰۰٪
دیدن و گپ زدن با دوستانم هر هفته جزء برنامههام بود، برای اینکه بتونم برای دوستانم همیشه وقت داشته باشم تعداد دوستانم هیچ وقت از یک حدی تجاوز نمیکنه، گاهی با بچهها قرار میگذاشتیم تا کسی که تاحالا ندیدیمش رو دعوت کنیم و داستان زندگیش رو گوش بدیم، قرار بود هفتهای یک بار این کار را بکنم ولی اونقدر لذت بخش بود که گاهی هفتهای دو سه بار این کار رو میکردم.
۷- امور مالی – ۱۰۰٪
ساماندهی امور مالی زندگی و کارم طی این مدت برام اولویت ویژهای داشت، کارهای خوبی انجام دادم، خیلی چیزها رو روی کاغذ آوردم، نظم خاصی به بعضی از کارها دادم، البته برای سال بعد اگر بخوام این بخش رو ادامه بدم، برنامههای خاصتری هم دارم، در کل این فعالیت باعث شد، با میزان بدهی کمتری به سال بعد برم، برنامهریزیهای دقیقتری داشته باشم و کمتر پول رو به فنا بدم.
۸- جایزه – ۱۰۰٪
نمیدونم چرا اسم این فعالیت رو جایزه گذاشتم، ولی تصمیم داشتم هر چهار هفته اگر به نتایج راضی کنندهای دست پیدا کرده بودم برای خودم چیزی به عنوان جایزه بخرم، اولین جایزهای که برای خودم خریدم مکبوک بود، نوشتن با لپتاپ قبلیم یکم سخت شده بود، سیستمعاملش دیگه به روز نمیشد، دومین چیزی که برای خودم خریدم کلی لباس جدید خلبانی بود، واقعا جزء خریدهای لذتبخش زندگیم بود و سومین چیزی که به عنوان جایزه برای خودم خریدم هدست بود برای پرواز، وقتی اولین مکالماتم رو توی هواپیما باهاش انجام میدادم واقعا لذت میبردم، شاید رسیدن به همین جایزهها باعث شد نتیجهی خوبی از این چالش بگیرم.
۹- کار – ۱۰۰٪
تصمیم داشتم طی این چالش روزی سه فعالیت از پروژههای کاریم رو انجام بدم، یعنی در مجموع ۱۸۰ فعالیت مرتبط با کار، انصافا خیلی بیشتر از این حرفها کار کردم، با وجودیکه درست نمیدونستم باید چه کارهایی را انجام بدم، طی این مدت با همکاری بچهها موفق شدم، شش کتاب جدید چاپ کنم، یکی از مهمترینهاش برای خودم کتاب شازدهکوچولو بود، چون خیلی برنامهها برای این کتاب دارم، از طرفی در کتابفروشی هر روز باز بود، مشتریها آرومآروم باهاش ارتباط برقرار میکردن، هر روز فروش اینترنتی داشتیم و باید هر روز سفارشات رو ارسال میکردیم، کتابهای جدید میخریدیم، بخش ورود اطلاعات سایت رو تکمیل میکردیم، یک سری کار اداری شرکتها بود که باید انجام میشد، تکلیف بعضی از پروژههای باز رو باید مشخص میکردم، به نظرم وضعیت رو تا حدی به پایداری نسبی رسوندم، باید برای فصل بعدی برنامهریزی دقیقتری داشته باشم، به نظرم اینکه در روز سه کار مهم رو انجام میدادم بهتر از این بود که دیمی یک سری کارها رو انجام میدادم، حداقل نتیجهی خوبی گرفتم، البته به نظرم برای فصل بعدی باید کار تیمی جدی و برنامهریزی دقیقتر رو به این قسمت اضافه کنم.
۱۰- زبان – ۵۰٪
تصمیم داشتم زبان رو بهتر از این حرفها ببرم جلو ولی از یک جایی به بعد حوصلهی این کار رو نداشتم، نمیدونم واقعا مشکلم با زبان انگلیسی چیه، یادگیری زبان برای من مثل زهرمار میمونه، ولی با این حال موفق شدم ۵۰٪ کار رو جلو ببرم، جالب اینجاست همیشه فرصت این کار رو داشتم ولی علاقهای بهش نداشتم، هنوز دلیل درستی برای این موضوع نداشتم، البته باید این نکته هم اضافه کنم واقعا مدت زیادی درگیر تنشهای روحی و روانی شدیدی شدم ولی میتونستم بهتر عمل کنم و نکردم. امیدوارم فصل بعدی بتونم بهتر عمل کنم، چون برام واقعا اهمیت ویژهای داره بتونم این قسمت رو جلو ببرم.
۱۱- یادگیری – ۳۰٪
میخواستم در این چالش سه مهارت خوب رو یاد بگیرم، به عنوان اولین مهارت کار با چوب رو خیلی خوب پیگیری کردم، حتی تصمیم داشتم یک کسبوکار مستقل در این حوزه راهاندازی کنم ولی خدا رو شکر نکردم، دو تا مهارت بعدی فرصتش پیدا نشد، نه از نظر زمانی، باید یک سری اتفاقات میافتاد که انجامشون میدادم، البته به نظرم برنامهریزی این بخش کلا اشتباه بود، باید یک مهارت طی این چالش یاد میگرفتم، درستش این بود، به نظرم این بخش رو ۱۰۰٪ جلو بردم، چون برنامهریزیم اشتباه بود.
۱۲- نوشتن – ۲۰٪
ابتدای چالش تصمیم گرفته بودم یک کتاب بنویسم، چند تا ۱۶صفحه هم نوشتم و ریختم دور، در نمیومد، به نظرم وقتش نبود، چون تمرکز نداشتم، برای نوشتن من نیاز دارم برای مدتی از همه دور باشم، برم یک جای خلوت، به چیزی فکر نکنم و فقط بنویسم، موسیقی بیکلام گوش بدم و بنویسم، نشدنی نیست، ولی باید شرایط این کار رو فراهم کنم.
در نهایت اگر بخوام فقط به صورت جمع و تقسیم عددی درصد تحقق اهداف این چالش رو اعلام کنم، باید بگم ۸۴٪ موفق شدم به اهداف این چالش برسم، ولی من در بعضی از فعالیتهای ورای انتظاراتم عمل کردم، در بعضی از اهداف اشتباه برنامهریزی داشتم، اگر بخوام از نظر حسی و حتی عملکردی بر اساس ارزش هر فعالیت درصد تحقق اهداف رو اعلام کنم، به نظرم به ۹۸درصد اهداف این چالش رسیدم. از این حرفها که بگذریم، واقعا احساس شگفتانگیزی دارم، چون همون ۸۴٪ هم واقعا بینظیره، باورکردنی نیست برای خودم، به تمام معنی کلمه حماسه آفریدم، با توجه به شناختی که از خودم داشتم و عملکردی که در گذشته از خودم دیده بودم. خیلی دوست دارم این چالش رو در فصل بهار هم امتحان کنم، امیدوارم باز هم بتونم نتایج خوبی بگیرم.
زمستان نیز گذشت، …