
گزارش هفتهی دوم از چالش دوازده
این هفته باید میرفتم دکتر ولی این کار رو نکردم، نمیدونم چرا با خودم این شکلی کنار میام، حداقل باید برای هفتهی بعد از دکتر وقت میگرفتم ولی باز هم این کار رو نکردم، انگار خوشم میاد خودم رو در این وضعیت نگه دارم. بگذریم، بدون شک این هفته نسبت به هفتهی گذشته خیلی بهتر بودم، کارهای زیادی انجام دادم، حتی کمی از کارهای عقبافتادهی هفتهی پیش هم جبران کردم، البته نتونستم تمام کارهای این هفته را کامل انجام بدم، به دلایل مختلف، ولی مهمترین کارها را انجام دادم. البته یک کار بزرگ کردم که از خودم خیلی راضی هستم و البته همین تمرکزم برای انجام این کار باعث شد نتونم بقیهی کارها رو تمام کنم ولی از نظر ذهنی خیلی جلو افتادم، حتی کارم برای هفتههای بعدی سادهتر شد، البته تصمیم دارم این کار رو دو هفتهی دیگه هم انجام بدم که اگر بشه انشاالله پروندهی یک کار نیمه تمام بزرگ را ببندم. خیلی جالبه گاهی اشتیاقم برای کارهایی که عاشقانه دوستشون دارم خیلی کم میشه.
در حوزهی کاری کارها طوری که من دوست دارم جلو نمیره، دلیلش اینه روی خیلی از چیزهای مهم کنترل ندارم، این احمقانه به نظر میرسه و باید تصمیم درست و به موقعی بگیرم ولی این کار رو نمیکنم، دوست دارم شکست بخورم، از یکی از دوستانم جملههای تلخ و احمقانهای شنیدم که هر روز در ذهنم مرورشون میکنم، بعضی از رفتارها و افکار آدمها برام عجیبه، جدیدا نسبت به بعضی از آدمها واکنشهای خاصی از خودم نشون میدم، مثلا یک ایمیل براشون میفرستم و طوری صحبت میکنم که دقیقا بفهمه چقدر ناراحتم و منم بلدم رفتار مشابهی به خرج بدم هر چند بعید میدونم بفهمن. یک چیزهای جالبی در ذهنم هست و تصمیم دارم یک چرخش جالبی در حوزهی کاری داشته باشم، چیزی که شاید دیگران انتظارش رو نداشته باشن. ولی دوست دارم بدونم پایان داستانی که وسطش هستم چطوریه، امروز سال جدید میلادی شروع شده، تنها چیزی که نسبت به قرن بیستویکم میتونم بگم اینه که آدمها زندگی رو زیادی جدی گرفتن و طوری درگیر خودشون و رشد و پیشرفتهای احمقانهی خودشون شدن که خیلی از چیزها رو به کلی فراموش کردند، چیزهایی که به نظرم پایههای اصلی زندگی هستند. فاصله گرفتن از این پایهها شاید اولش باعث رشد ساختگی بشه ولی بعدا تنهایی سنگینی به همراه خواهد داشت.
تا امروز دو هفته از چالش دوازده را پشت سر گذاشتم، اگر طبق برنامه پیش میرفتم باید ۱۶درصد از برنامهها را انجام میدادم، البته راستش رو بخواهید انتظارم از خودم در کل برنامه یعنی در پایان دوازده هفته چیزی حدود ۵۰درصده، چون واقعا برنامهی سنگینی برای خودم طراحی کردم که به مرور جزئیات اون رو اینجا خواهم نوشت. این هفته موفق شدم عدد پیشرفتم در برنامه را به ۱۰درصد برسونم، به نظرم عدد خوبیه، به خصوص که عملکردم در هفتهی اول اصلا جالب نبود. خیلی دوست داشتم یک سری کارها طور دیگهای پیش میرفت ولی باید قبول کنم کنترل بعضی چیزها در اختیارم نیست. ولی خوب یاد بد خواهد گذشت،…