
گپی با علی
این روزها خیلی برای دیدن آدمها وقت میگذارم و واقعا برای من لذت بخش و دوستداشتنی هست. چند وقت پیش دوستی بهم پیام داده بود که آیا امکانش هست یک کتاب رو چاپ کنیم! موضوع کتاب برای من جذاب بود و قبول کردم. بعد به خاطر مسائل مختلفی که در شرکت داشتیم و انتقال و جابهجایی آدمها و … کتاب موند. چند هفته پیش دوباره دربارهاش گپ زدیم ولی اینبار به سبکی متفاوت، بعد از چند جلسه گفتوگو بهش گفتم برای من خیلی جذابه که از نزدیک ببینمتون. چند روزی طول کشید تا با هم هماهنگ بشیم ولی بالاخره هم رو دیدیم و من یک داستان زندگی جذاب دیگه گوش دادم. احساسم این بود که در آینده شاید بتونیم همکاریهایی با هم داشته باشیم، برای همین پیشنهادش رو دادم. قرار شده روش فکر کنیم، به نظرم میتونه اتفاق خیلی جذابی رو در سال آینده رقم بزنه.