امروز وقت دکتر هوانوردی داشتم، صبح زود از خواب بیدار شدم و حرکت کردم به سمت تهران، وقتی رسیدم بدو بدو رفتم سمت کلینیک، وقتی رسیدم جواب آزمایش‌ها رو داد دستم، با دیدن نتیجه‌ی آزمایش اعتیاد گل از گلم شکفت، چون دکتر گفته بود به

امروز بعد از چهار ماه کلاس فشرده، دوره‌ی زمینی CPL هم تمام شد. واقعا لذت می‌برم از یادگیری خلبانی، برنامه‌های خیلی خاص و جالبی براش دارم، فقط نمی‌دونم فرصت می‌کنم بالاخره انجامشون بدم یا نه، ولی همین که دست و پا شکسته دارم همچنان ادامه

بعد از گذشت یک ماه از آخرین پروازی که داشتم، دیروز درخواست پرواز دادم برای امروز، نمی‌دونستم بدنم آمادگی پرواز داره یا نه، ولی به شدت دلم می‌خواست، با ترس و اضطراب سوار هواپیما شدم، اولین پروازم با کاپیتان اکرمی بود، آخرین پروازم هم با

امروز خیلی روز مهمی بود برای من، بعد از حدودا چهل روز، رسیده بودم به یک قدمی Solo شدن، سوار هواپیما شدم، یکم سرگیچه و سوزش چشم داشتم، کاپیتان اکرمی سوار هواپیما شد، خیلی خوشحال شدم چک لندینگم با ایشونه، برام جالب بود باهاش پرواز

دیروز قبل از پرواز آخرم با کاپیتان غفوریان، کاپیتان چیت‌سازان صدام کار تو اتاقش و بهم گفت، مشکلت چیه؟ چرا سعی نمی‌کنی تمومش کنی؟ خندیدم و بهش گفتم، تمومش کنم بعدش چی میشه؟ گفت خب دیگران فکر می‌کنن یه مشکلی داری که سولو نمیشی، دوباره

دوستی بهم گفت چرا عجله نمی‌کنی زودتر SOLO بشی، منم گفتم وقتی دارم به این خوبی یاد می‌گیرم و از پرواز لذت می‌برم چرا باید عجله کنم، چند ساعت این طرف و اون‌طرف چه فرقی می‌کنه؟ گفت، دیگه خسته‌ شده از دست استادش، مدام سرش

اولین باری که به عنوان خلبان سوار هواپیما شدم ذوق و شوق خاصی داشتم، هدستم رو گذاشتم و با برج تماس گرفتم و ازش اجازه گرفتم برای تاکسی کردن و آروم آروم چک‌های قبل از بلند‌شدن رو انجام دادم تا اینکه رسیدم به چند متری

امروز برای من یکی از تاریخی‌ترین روزهای زندگیم بود، امروز موفق شدم بعد از سال‌ها تلاش برای اولین بار در زندگیم به عنوان خلبان پرواز کنم، فرامین هواپیما رو دستم بگیرم، زیرپاهام حس‌شون کنم، به اطرافم نگاه کنم و از اینکه در آسمونم لذت ببرم.