لیست آرزوها
آخرین باری که لیست رویاهام رو نوشته بودم فکر میکنم شش سال پیش بود، یه لیست بلندی بود که فکر میکردم به هیچ کدوم قرار نیست برسم ولی راستش الان به خیلیهاش رسیدم و یا در مسیر رسیدن به خیلیهای دیگهشون هستم. برای همین تصمیم
آخرین باری که لیست رویاهام رو نوشته بودم فکر میکنم شش سال پیش بود، یه لیست بلندی بود که فکر میکردم به هیچ کدوم قرار نیست برسم ولی راستش الان به خیلیهاش رسیدم و یا در مسیر رسیدن به خیلیهای دیگهشون هستم. برای همین تصمیم
عجب هفتهای بود واقعا، خودم از راندمان خودم در عجب موندم. یک طرح تجاری برای یک پروژهی جدی به صورت شوخی نوشتم، خیلی بهم چسبید. کلی جلسه با آدمهای مختلف برای انجام کارهای مختلف داشتم. روی بستهی آموزش رباتیکم کلی کار کردم، روی محصول جدیدم
امروز توییت کرده بودم که از نظرتون ابعاد مختلف زندگی چه چیزهایی میتونه باشه، یکی از بچهها جوابی داد که ذهنم رو مشغول خودش کرده بود، آخر پیامش هم گفته بود این رو در پادکست ۱۰صبح، از دکتر نظری شنیده. برام جالب شد، موضوع واقعا
انتخابات یادم نیست کی بود ولی من با دوستی آشنا شدم که بینش سیاسیمون شبیه هم نبود، دوستانمون داشتن با هم دعوا میکردن و ما یه گوشه داشتیم با هم آشنا میشدیم و به بقیه میخندیدم. از اون روز به بعد تا الان با هم
هر وقت میرم اراک، مامانم میگه برو دنبال مادربزرگت و بیارش اینجا، خیلی دلش برات تنگ شده، منم همیشه همین کار رو میکنم. اینبار نشسته بودم پشت میز و داشتم کار میکردم، یهو دیدم با یک سبد اومد بالای سرم و گفت پاشو بریم یه
بعد از مدتها نشستم برای یک ایده، طرح تجاری نوشتم، واقعا بهم چسبید، خیلی وقت بود این کار رو نکرده بودم. این کار رو برای مسخرهبازی انجام دادم. در اصل برای یک رویداد کارآفرینی ارسال کردم و اسم کلیهی اعضای خانواده رو به عنوان تیم
بعد از مدتها دوری از کار تصمیم گرفتم یه کارهایی رو شروع کنم، اولین چیزی که به ذهنم رسید رباتیک بود. تصمیم داشتم کاری رو شروع کنم که هم دورهی ویدیویی داشته باشه، هم بستهی فیزیکی. امروز چند تا جعبهی آماده سفارش دادم تا بتونم
امروز وقت دکتر هوانوردی داشتم، صبح زود از خواب بیدار شدم و حرکت کردم به سمت تهران، وقتی رسیدم بدو بدو رفتم سمت کلینیک، وقتی رسیدم جواب آزمایشها رو داد دستم، با دیدن نتیجهی آزمایش اعتیاد گل از گلم شکفت، چون دکتر گفته بود به
این هفته هم برای خودش هفتهای بود، کاملا احساس میکنم به روزهای اوج خودم برگشتم، کارهای خیلی هیجانانگیزی انجام دادم، کلی جلسه با آدمهای مختلف داشتم برای پیشبرد کارهای مختلف مثل کمپین شازدهکوچولو، رونمایی از این کمپین واقعا حالم رو سر جاش آورد، طرحهای نهایی
امسال یک کار جالبی که کردم این بود که تمام هزینههای زندگی رو ثبت کردم، با خودم گفتم وقتی این کار اینقدر به نظم مالی زندگیم کمک کرد، بهتره قدم بعدی رو محکمتر و بلندتر بردارم، نشستم لیست تمام کارهایی که نیاز به هزینه داشتن