پدر و دختری
لیلی وقتی بهم میگه بابا خندم میگیره، هنوز باورم نمیشه بابا شدم. این هفته یک روز قرار شد من برم از خونهی مامانبزرگ و بابابزرگش بیارمش خونه، ولی نمیومد، منم زدمش زیر بغلم و سوار آسانسور شدم، پایین که رسیدیم، گذاشتمش زمین، بهش گفتم گریه
لیلی وقتی بهم میگه بابا خندم میگیره، هنوز باورم نمیشه بابا شدم. این هفته یک روز قرار شد من برم از خونهی مامانبزرگ و بابابزرگش بیارمش خونه، ولی نمیومد، منم زدمش زیر بغلم و سوار آسانسور شدم، پایین که رسیدیم، گذاشتمش زمین، بهش گفتم گریه
این هفته قسمت بود با چند نفر از دوستانم که دیگه ایران نیستن گپ بزنم، یکی هم رضا بود. خیلی خوشحالم شدم واقعا، کلی دربارهی مهاجرت و پستی و بلندیهاش حرف زدیم، قعلا همچنان قانع نشدم برای مهاجرت کردن. نکتهی جالب اینجا بود که بعضی
خیلی جالب بود برام که تا حالا این فیلم رو ندیده بودم، شاید به هر کی بگم بهم بخنده، اینقدر اسم راکی رو شنیده بودم ولی نرفتم فیلمش رو ببینم. خیلی فیلم قشنگی بود، شاید هم اون راکی که اسمش رو شنیده بودم این راکی
باورم نمیشه بیشتر از چهار، پنج سال میشه که من کسری رو میشناسم، خیلی احمقانه و اتفاقی هم باهاش دوست شدم، آدم جالب، دوستداشتنی و با محبتی هست به نظرم. بعد از مدتها امشب تصمیم گرفته بود تلفنی با هم گپ بزنیم، از وقتی از
چند روز پیش توییتی کرده بودم دربارهی اینکه میخوام در حوزهی آموزش برای بچهها یک کارهایی بکنم، چند نفر پیشنهاد همکاری دادند و من سر فرصت باهاشون گپ و گفت کردم، امروز نوبت به دوستی به نام ابراهیم بود، با هم در یک کافهای قرار
یک فیلم دوست داشتنی دیگه، به خصوص که بر اساس یک داستان واقعی بود و رانندگی و سرعت که من عاشقش هستم، خیلی جالبه من شاید آدم ریسکپذیری باشم ولی اصلا آدم خطرپذیری نیستم، کاری که با جونم رابطه داشته باشه رو خیلی روش ریسک
این هفته کلی کار انجام دادم، یک چالش جدید در حوزهی آموزش رو شروع کردم، چند تا فیلم سینمایی دیدم، تولد یکی از دوستانم رو بهش تبریک گفتم و باهاش گپ زدم، کسی که سالهاست در حال فراموش کردنش هستم. باز هم پنیک کردم و
بعد از شش سال هنوز هم یادمه، این موضوع برام خیلی جالبه، به نظرم خاطرات گذشتهام رو دوست دارم، نمیخوام فراموش کنم. بالاخره با تمام بالا و پایینهایی که داشتیم بخش مهم و تاثیرگذاری از زندگی هم بودیم.
فیلم خیلی باحالی بود، به خصوص ماجرای دیوار اریحا در فیلم. به نظرم عاشق شدن در یک لحظه اتفاق نمیفته، شاید هم بیفته ولی در طول زمان هست که تبدیل به دوست داشتن عمیق میشه و زمانیکه تبدیل به دوست داشتن بشه اون وقته که
طی چند سال گذشته جمع زیادی از دوستانم از ایران رفتند، این اتفاق خیلی در روحیهی من تاثیر گذاشته بود، طی چند ماه گذشته خودم هم دنبال مهاجرت بودم ولی بالاخره تصمیم گرفتم بنا به دلایل مختلف حداقل تا چهار سال آینده ایران بمونم، برای