دُز دوم واکسن اسپایکوژن
امروز جواب تست PCR اومد و کرونا نداشتم، برای همین رفتم و دُز دوم واکسن اسپایکوژن رو زدم. نمیدونم چی از ذهنم گذشت که در این طرح ثبتنام کردم ولی خوشحالم، اثربخشی واکسن تا این لحظه ۸۷درصد بوده که به نظرم عدد منطقی هست برای
امروز جواب تست PCR اومد و کرونا نداشتم، برای همین رفتم و دُز دوم واکسن اسپایکوژن رو زدم. نمیدونم چی از ذهنم گذشت که در این طرح ثبتنام کردم ولی خوشحالم، اثربخشی واکسن تا این لحظه ۸۷درصد بوده که به نظرم عدد منطقی هست برای
یکی از احمقانهترین تستهایی که تا حالا بشر موفق به اختراعش شده همین تست PCR هست، این همه راه چرا باید گوش پاکن بکنی تو دماغ تا بفهمی کرونا داره یا نه. بگذریم، دو روز بعد باید واکسن بزنم، کلی علائم دارم، سردرد، سرگیجه، تنگی
هفتهی پیش وقتی فهمیدم مامانم درگیر کرونا شده سراسیمه رفتم پیشش، وقتی من رو دید بهم گفت تا کی اینجایی؟ گفتم تا هر وقتی که تو خوب بشی هستم، گفت تو مگه کار و زندگی نداری؟ گفتم نه، کار و زندگیم تو هستی. میدونید مگه
نمیتونم دربارهی این کلمه بنویسم، به نظرم کلمهی مادر اصلا نوشتنی نیست، فقط باید احساسش کرد، با تمام وجود، امروز صبح هنوز خواب بودم که دیدم دلبر گوشی رو گذاشت کنار صورتم و گفت به مامان زنگ بزن، مثل اینکه حالش خوب نیست، چند روز
دیروز سمت چپ بدنم انگار از داشت از کار میفتاد، اول دقیقا روی قلبم تیر کشید، انگار یکی با نیزه کرده باشه توش، بعدش کل قفسهی سینهام سمت چپش درد گرفت، انگار یکی با لگد از داخل بهش بزنه و بخواد خوردش کنه، شونهام تیر
امروز بعد از چند هفته مرخص شدن از بیمارستان رفتم دکتر، داروهام رو عوض کرد، یه نگاهی به سیتیها انداخت، بعد ازش پرسیدم بالاخره ریهام چقدر درگیر بود؟ گفت ۷۰درصد، بهت نگفتم نترسی. بهش گفتم من بیمارستان بودم اینقدر درد نداشتم، الان سرم درد میکنه،
خیلی وقت بود دوست داشتم ویدیو ضبط کنم ولی این کار رو نمیکردم، انصافا خیلی کار سختیه، کلا جلوی دوربین رفتن به نظرم خیلی کار سختیه، ولی خب بعد از بیمارستان تصمیم گرفتم تجربیات این مدت رو در قالب یک ویدیو ضبط کنم، در ادامه
امروز صبح که از خواب بیدار شدم دیدم کسی نیومد ازم آزمایش خون بگیره، خیلی عجیب بود، حال عمومیم خیلی بهتر شده بود، به حدی که دوست داشتم زودتر از بیمارستان فرار کنم، تا ظهر هیچ سرمی هم بهم وصل نکردن، تا اینکه داشتم ناهار
امروز دکتر اومد بالای سرم، گفت خدا رو شکر درمان روی شما جواب داده و روند رو به رشد بیماری متوقف شده. حال عمومیتون بهتر شده و اکسیژن خونتون هم خیلی بهتر شده، اگر همین روند ادامه پیدا کنه، فردا شما رو مرخص میکنیم، نمیدونید
امروز ساعت ۵:۳۰صبح، پرستاری اومد ازم آزمایش خون بگیره، بهش گفتم انصافا الان وقت آزمایش گرفتن نبود، کمربند رو بست به بازوم، سوزن رو کرد توی دستم، بهش گفتم تموم شد؟ دیدم درآورد و گفت نه، خون نیومد، دوباره این کار رو کرد و من