امروز بعد از سه سال علی رو دیدم، ظرف سه سال گذشته اونقدر بهم میگفت شام بده، گفتم لااقل یک ناهار با هم بریم بیرون، خیلی هم تاکید داشت در فضای باز باشه، خدایی جای خوبی هم پیدا کردیم، بعد از کلی گپ زدن دربارهی
یادم نیست آخرین باری که سجاد رو دیده بودم کی بود، فقط یادمه سر فیلمبرداری فیلم کوتاه الیاس یهویی بهش عنوان جانشین تهیه رو دادم که به جای من حضور داشته باشه و به جای من گاهی تصمیم بگیره. حس جالبی بود. این بار هم
چند وقتی بود با یکی از دوستانم دربارهی پروژهای که روش کار میکرد حرف میزدیم، از اونجایی که حوزهی فعالیت پروژهی جدیدش خیلی مورد علاقهی من بود بهم پیشنهاد داد با اعضای اصلی تیم یک قرار دوستانه بگذارم و با هم گپ بزنیم. امروز در