
تا سه نشه بازی نشه!
اولین کتابی که در زندگیم هدیه گرفتم بر میگرده به کلاس اول ابتدایی، خانوادهام در پایان سال فراموش کرده بودن برام جایزه بخرن، معلم عزیزم بین اهدای جوایز رفت و کتاب «کرم ابریشم» رو نمیدونم از کجا آورد و کادو کرد و بهم هدیه داد. هیچ وقت فراموش نمیکنم. بعدش دیگه کتاب همیشه یه جوری وسط زندگیم بود، هر چند تا سالها اصلا کتاب نمیخوندم، مگر تفریحی. برای مدتی در مدرسه در دوران راهنمایی هم کتابدار مدرسه بودم. تو دانشگاه سال ۱۳۹۰ اولین کتابفروشی زندگیم رو راهاندازی کردم، بعدش تبدیل شد به مرکز پخش کتاب و به دلیل مهاجرت بعد از سه سال تعطیل شد. اون موقع اسمش رو گذاشته بودم «بوکل». سال ۱۳۹۸ در یک شب بارونی با دوستم تصمیم گرفتیم باید یک کتابفروشی در زندگیمون بزنیم، این شد که همون شب رفتیم مغازه پیدا کردیم و کار رو شروع کردیم، چند ماه درگیر دکور و تامین کتاب بودیم تا اینکه کرونا شد بعد از افتتاحیه، با هر زوری بود سه سال دوام آوردیم، واقعا لذتبخش بود. دوران به شدت جذابی بود. ولی خب به دلیل مهاجرت دوستان اینم تعطیل شد. منم تصمیم داشتم مهاجرت کنم ولی دیدم زندگی سخت اینجا برام با معناتر از زندگی راحت و بیمعنای یک جای دیگه است. تا اینکه امسال دوباره با دوستم تصمیم گرفتیم کتابفروشی بزنیم، نمیدونم من کتاب رو رها نمیکنم یا اون من رو، از تمام شغلهای پردرآمد دنیا گیر دادم به کتابفروشی، البته این روزها خودمم آدم کتابخونی هستم. خلاصه از امروز استوری گذاشتیم که ما برگشتیم و شما هم میتونید از طریق سایت کانگونیو کتاب بخرید، هر هفته سعی میکنیم کتابهای جدیدی به سایت اضافه کنیم.