
مدرسه دوازده، شروع دوباره
چند سالی میشه اسم چند تا پروژهی مورد علاقهام رو مینویسم تو لیست کارهایی که دوست دارم در اون سال انجام بدم ولی هیچ به کجا میشه! اصلا سمتشونم نمیرم. البته بعضی وقتها یه ناخنکی میزنم ولی جدی نمیگیرم. امسال تصمیم دارم در تابستان، برای هر کدوم دو هفته وقت بگذارم، در زمانهای اوقات فراغت ببینم چه کارهایی میتونم براشون انجام بدم.
یکی از این کارها «مدرسه دوازده» بود، تا حالا بارها تمام مفاهیم این مدرسه و دلیل وجودیش رو عوض کردم، این بارم همین کار رو کردم، این مدرسه دیگه قراره جایی باشه تا علاقهمندیهای من رو در حوزهی روانشناسی محقق کنه، من خیلی دوست دارم به آدمها کمک کنم از نقطهی الف به نقطهی ب حرکت کنند، دوست دارم در طول این مسیر همراهیشون کنم، از کشیدن نقشه برای این قسمت از زندگیشون تا حمایتهای دیگهای که شاید بتونم بدم. میشه گفت به کوچینگ بیشتر از درمان و مشاوره علاقه دارم. از اونجایی هم که بهمن سال گذشته لیسانس روانشناسی رو گرفتم و الانم در نیمه راه کارشناسی ارشد روانشناسی هستم، دوست دارم قبل از گرفتن مدرک در این حوزه یک کارهایی بکنم. دوست نداشتم فعلا دربارهاش بنویسم، چون شاید انجامش ندم دوباره، ولی با خودم گفتم من که دوست داشته باشم انجام نمیدم چه چیزی دربارهاش بنویسم، چه ننویسم، به نظرم ولی داره بهتر از قبل پیش میره، امیدوارم به جاهای باحالی برسه.