
یادته هر روز همدیگر رو در اتوبوس میدیدیم!
امروز بعد از سالها یکی از دوستانم رو دیدم که وقتی دبیرستانی بودم با وجودیکه در یک مدرسه نبودیم ولی چون هم محل بودیم بعد از مدرسه همیشه هم رو در اتوبوس واحد میدیدیم و کلی گپ میزدیم. بعد رابطهمون بیشتر شد، با هم رفتیم کوه، شبها پیادهروی میکردیم، البته یک دوست دیگه هم داشتیم که همیشه ما رو نصیحت میکرد. اون رو بیشتر از ۲۰ سال میشه که ندیدم. علی هم مثل من یک دختر خوشگل کوچولو داره، این بار که دیدمش دخترش هم بود. به نظرم آدمهایی که دختر دارند جزء خوشبختترین آدمهای روی زمین هستند. واقعا جذابه آدمها رو بعد از مدتها ببینی و تجدید خاطره کنی. بعضی از دوستانم رو که میبینم با خودم میگم من چرا اینقدر عجله دارم، چرا اضطراب دارم واقعا من میتونم خیلی نرمالتر از این حرفها زندگی کنم ولی خب مرض دارم گویا.