بریم ببینیم چی میشه!
از شما چه پنهون، یادم میفته چند سالمه دچار اضطراب میشم، اصلا ناراحت میشم خیلی وقتها، احساس پیر شدن و از دست دادن فرصت زندگی رو دارم، لعنتی چقدر زود تموم میشه! هر چند تا همین جای کار هم خدا رو شکر، راضیم. امسال عجیبترین
از شما چه پنهون، یادم میفته چند سالمه دچار اضطراب میشم، اصلا ناراحت میشم خیلی وقتها، احساس پیر شدن و از دست دادن فرصت زندگی رو دارم، لعنتی چقدر زود تموم میشه! هر چند تا همین جای کار هم خدا رو شکر، راضیم. امسال عجیبترین
بعضی از آدمها از دور برای من خیلی جذاب هستند، برای همین دوست دارم از نزدیک هم ببینمشون، میثم یکی از اون آدمها بود، از پادکست ۱۰ صبح شناختمش، البته من دو تا اپیزود هم بیشتر گوش ندادم، بعد در توییتر دنبال کردیم هم رو
واقعا فکر نمیکردم امسال اینقدر دورهی آموزشی رو طی کنم. مدرک مدیریت پروژهی حرفهای گوگل برای من خیلی خوب، به خصوص در زندگی شخصیم، باعث شد چیزهای جدیدی دربارهی برنامهریزی یاد بگیرم، تمپلیتهایی که بهمون میداد رو از هر بخشی بیشتر دوست داشتم، خودم میخواستم
دوست ندارم دربارهی این فیلم نظر بدم، ولی اگر بخوام بنویسم میتونم روزها دربارهاش بنویسم و حرف بزنم. من این فیلم رو خیلی دوست داشتم، به دلایل مختلف. درگیری آدمهای فیلم با دین، مذهب و خدا، تصمیماتی که در طول زندگیشون گرفتند و درگیریهاشون با
دیگه داریم به آخرهای زمستون نزدیک میشیم. این هفته موفق شدم کتاب «صلحی که همهی صلحها را بر باد داد» رو بخونم. یک فیلم جذاب دیدم که به عنوان پدر برام جذاب بود. هر روز در بلاگم نوشتم و کلی کار دیگه. شنبه بود فکر
پارسال همین موقعها بود که با دو تا از بچهها نشستیم و کلی گپ زدیم که سال بعد چه کارهایی میتونیم با هم بکنیم، بعد امسال برای اون کارها برنامهریزی کردیم و از اول تابستون کار رو جدی شروع کردیم، به نظرم شروع بدی نبود،
اینم از آخرین دورهی مدرک حرفهای مدیریت پروژهی گوگل، در این دوره یک پروژهی فرضی رو پیش بردیم، دربارهی موقعیتهای شغلی مدیریت پروژه کلی حرف زدیم، دربارهی اینکه چطوری خودمون رو برای مصاحبهی این موقعیت شغلی آماده کنیم. این دوره رو خیلی دوست داشتم به
خیلی وقت پیش وقتی داشتم پادکست بیپلاس گوش میدادم رسیدم به اپیزودی به نام «صلحی که همهی صلحها را بر باد داد»، خیلی برام جالب اومد، رفتم کتابش رو خریدم، فکر نمیکردم بیشتر از ششصد صفحه باشه. کتاب رو تقسیم کردم به قسمتهای کوچیکتر و
دورهی جالبی بود، اینقدر Agile رو شنیدم حداقل فهمیدم چیه، البته گویا قبلا میدونستم و ازش استفاده هم میکردم فقط نمیدونستم اسمش چیه. در این دوره با مبانی Agile آشنا شدم، بعد تاریخچهی Agile رو مرور کردیم و همچنین ارزشها و اصول اصلی Agile رو
فیلم جالبی بود. با بعضی از قسمتهاش همزاد پندازی میکردم، انگار بخشی از زندگی خودم بود. دیدن این فیلم به عنوان پدر و مادر هم برای من جذاب بود. اینکه خودم رو تصور کنم وقتی لیلی بزرگ شده چطوری قراره باهاش رفتار کنم، چطوری کمکش